امروز روز چهارم چالش من از چالش ۳۱ هست.
درباره دیروز باید بگم یه روز فوق تصوراتم بود و در عین ناباوری به تمام اون چیزی که در نظر داشتم رسیدم و انجامشون دادم، که کم هم نبودن.
به این فکر کردم که برنامهریزی و نوشتن تکتک کارها کمک بزرگی برای پیشبردشون بود. ولیکن حال خوب هیچ بیتاثیر نیست. دیروز واقعا سرشار از انرژی بودم و با انجام هر کار و تیک زدنش انرژیم هم مدام در حال افزایش بود. استرس نداشتم و همه چی خوب پیش رفت.
از خودم ممنونم که روز خوب رو تبدیل به عالی کردم.
حالا راهکارم برای روزای بد و حال بد چیه؟
به یکی دو راه دارم که میگمشون...
اول اینکه به خودم میگم اشکال نداره اگه حالت خوب نیست بیا یه کار باحال کنیم.(البته قبلش یکم غر زدماااا) یا یه کار خیلیییی آسون.
مثلا پریشب که خیلی انرژی نداشتم یه انيميشن دیدم وسطاش گریهم گرفت. فهمیدم حالم خیلی خراب بوده، چون خودم میدونستم بغضم بخاطر انیمیشن نبود.
به هر حال این کمک کرد حالم بهتر شه.در اغلب موارد این جوابه.
اگه اوضاع خیلی خیط بود دوش میگیرم و یه خوراکی که دوست دارم میخورم. و میشه گفت هیچ کاری نمیکنم و فقط سعی میکنم آرامشم رو بدست بیارم.
سخته؟ بله تا حدودی.
یه چیز دیگه در این راستا اضافه کنم. که دیدن آدمایی که دوسشون دارم در روند بهبود خیلی به من کمک میکنه. ولی متأسفانه از همشون خیلی دورم و خیلیییی کم پیش میاد که این جور وقتا باهاشون باشم.
انیمیشنی که دیدم اسمش لئو بود و تو اینستاگرام آسنی نوشتم ازش.
دو تا قصه مهارتها رو هم داخل تلگرام آپلود کردم.
وقتی بهم میگن بچههامون عاشق صداتون هستن یا میگن ما همه قصهها رو حفظ شدیم و میخوان که بیشتر قصه بذارم. حس خوبی میگیرم.
دیشب از کارفرما یک پیام دریافت کردم که این یک ماه به جای هفتهای یک اپیزود میخوان هفتهای دو تا اپیزود بدن (بخاطر هفته مد و ترافیک نمایشها در چهار پایتخت مد جهان). و این یعنی کارم چند برابر میشه و باید رو برنامهریزی خودم دقیقتر تمرکز کنم.
کتاب هوگا رو دو روزه خوندم، منی که واقعا در خواندن کند بودم. به نظرم کتاب بیشتر همون به درد خوداش میخوره، ولی خب چن تا نکته ریز داشت که خوشم اومد و در لحظه اجراشون کردم.
امروز به کتاب خریدن و کمی هم بازار گردی گذشت. در کل روز خوبی بود و خوش گذشت.
کمی خستهی راهم و مغزم هم خاموش شده برای اینجا نوشتن. سعی میکنم از پست بعدی بهتر بگم از چالشم و چالشهاش....
ممنونم که خوندی. شبت ماه☘️🌙