سبا بابائی
سبا بابائی
خواندن ۴ دقیقه·۹ ماه پیش

چالش ۳۱ متوقف شد...

خب آخه چه توقعی از خودت داری دختر...

هفته مگه چند روزه؟ مگه چند ساعته؟ مگه تو هُجَبرِدَهری!
بازم غیر منطقی و هیجانی برنامه ریختی...
خب بفرما اینم نتیجش... نکنه منتظر چیزی غیر این بودی! (با یه لبخند کج و حق به جانب)

خیلی خوب حالا مگه آسمون به زمین رسیده انقد نشخوار فکری می‌کنی و هی میگی دیدی گفتم، من که گفته بودم. نشد؟ باشه از نو شروع می‌کنم. تازه درسته که نشد ولی دست‌آورد من از این چالش ناموفق خیلی هم کم نبوده. (ناراحت اما مصمم)

حالا چند روزه که به خودم و شناختی که از خودم تو این مدت بدست آوردم فکر می‌کنم. انگار دارم سر عقل میام. انگار دارم تازه تازه یاد می‌گیرم الویت داشتن یعنی چی. یه زمانی شنیدم"علی یکانی" تو یکی از اپیزوداش گفت: اگه بیشتر از دو سه اولویت تو زندگیتون دارید عملا هیچ اولویتی ندارید. و بعد از چند سال الان فهمیدم چی می‌گفت.
زمان محدود و توان هم محدوده، بس وقتی بیشتر از توان و زمانت برای خودت برنامه ردیف می‌کنی و انتظار داری خسته نشی و یه سره ادامه بدی، وقتی با مخ خوردی زمین میفهمی که چه اشتباهی کردی.
بله حالا نمیگم کلا نشده. نشد نداریم... ولی به چه قیمتی؟ باید از استراحت و تفریح و همه چیز بزنی تا مثلا بتونی به همش برسی. شاید برا کسی خوب باشه این ولی گویا برا من جواب نیست.

خودشناسی و بدست آوردن اولویت، دست‌آورد من در این مدت بود.
و نوشتنش اینجا بیشتر کمک کرد تا مسائل رو درست ببینم و بتونم تحلیل کنم.

من در هفته چهار روز می‌رم باشگاه. از ساعت ۷.۳۰ باشگاه باز میشه تا ۱ بعدازظهر وقت دارم تا از باشگاه استفاده‌ کنم. من ۷ بیدار میشم. تا صبونه بخورم و تغذیه باشگاهمو آماده کنم و خودم آماده بشم، در نهایت ۹ می‌زنم بیرون و ۹.۳۰ و گاهی ۱۰ مشغول تمرین میشم. از یک ساعتو نیم تا دو ساعت تمرین مفید دارم. حالا تا دوباره بپوشم و برسم خونه میشه ۱۲ گاهی هم ۱.
گاهی قبل باشگاه از محصولاتم عکاسی می‌کنم. چون نور صبح خونمون عالیه برای این کار. (من بوکمارک درست می‌کنم) اغلب بعد از باشگاه برای خونه خرید می‌کنم. برسم خونه باید دوش بگیرم و وعده ناهار رو آماده کنم.
بس چی شد... من چهار روز در هفته رسما تا ۲ و گاهی ۳ بعدازظهر مشغول به مواردی که گفتم هستم. تازه بدون در نظر گرفتن استراحت مفید.
شد چند ساعت؟ تقریبی میشه ۷ الی ۸ ساعت. رسما من کار روزمو انجام دادم. ولی خب روز من که به همین‌جا ختم نمیشه...

دو روز در هفته هم کار ادیت انجام میدم. و در حال حاضر هر فایل حدود دو ساعته. که یه چیزی حدود ۱۰ ساعت ادیت و بازبینی و ارسالش برای کارفرما زمان می‌بره.

روی هم رفته روزی یکی/دو ساعت هم بصورت روزانه کتاب می‌خونم و زبان تمرین می‌کنم.

تا اینجا ورزش و لایف‌استایلم،
کار ادیت و تولید بوک‌مارک، که منبع درآمدم هستن. و همینطور کتاب و زبان شد اولویت من.

بوکمارکا هم شماره‌دوزی هستن. و نسبت به پترنشون ممکنه ۵ ساعت و اگه پر کار باشه تا ۸/۹ ساعت زمان ببرن. که یه نفس انجام نمی‌دم و اغلب تو وقتای بازم تیکه تیکه انجامشون می‌دم.

بازم کار به همین‌جا ختم نمیشه.
من یک پادکست قصه که برای بچه‌ها تولید محتوا می‌کنه هم دارم. پته‌دوزی و گلدوزی هم انجام می‌دم. که دیگه از اینا فعلا درآمدی ندارم. بس اگه رسیدم انجام میدم و اگه نرسیدم، خب مشخصه که انجام نمی‌دم.

هفته‌ای یک روز هم اختصاص داره به انجام کارهای خونه بصورت کلی. جارو و گردگیری و شست‌وشو و اینجور کارا...
روزای تعطیل هم که قرار شد کار بی کار باشم و استراحت کنم.

حالا منم روابطی دارم که نمیشه بهشون بی‌توجه بود و یا براشون وقت نذاشت. خانواده، دوست، رفیق... مهمون میاد، مهمونی می‌رم و چیزایی از این دست.
من چیکار می‌کردم! بدون توجه به این موارد و در ایده‌آل‌ترین حالت ممکن همیشه برنامه‌ریزی می‌کردم. اونم با چندین و چند اولویت متنوع.
تو این یک سال مخصوصا این اواخر واقعا تو دردسر میفتم، از اینکه هنوز نتونستم درست و کارآمد برنامه کاری بچینم و پیش ببرمش.
نمی‌دونم این دفعه قراره چه گلی به سر خودم بزنم.
ولی خب فعلا که تسلیم نشدم و قصد دارم یه بار دیگه به ترتیب بهتر و منطقی‌تری انجامش بدم.تو پست بعدی دربارش می‌نویسم...

راسی ۱۶ اسفند تولدم بود. دوست داشتم این پست رو تو روز تولدم آپلود کنم. اما مهمون داشتم و فرصتی نبود. دوست دارم درباره یه موضوعی که مربوط به اون روز میشه یه چیزی بنویسم. و چون زیاد می‌شه تو یه پست دیگه میگم ازش.

در آخر از همه دوستانی که همراه بودن تشکر می‌کنم.

تولید محتواکارشکستچالشاز نو
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید