امروز رو واقعا دقیقه نودی تمومش کردم و خودمو رسوندم.
ساعت ۶ بیدار شدم و صبونه خوردم تا برسم به باشگاه ۷:۲۰ دقیقه بود. امروز آموزش داشتم و بیشتر از باقی وقتا زمان برد تا تمرینم تموم شه، ساعت ۱۰ تیکه و پاره برگشتم خونه و یه یک ساعتی استراحت کردم و مابین استراحت وسایل پیکنیک هم آماده کردم.
با این ون بامزه رفتیم جاده چالوس و یک روز فوقالعاده رو برای خودمون رقم زدیم.
از اونجایی که تصمیم گرفتم کمتر سر وقت گوشی برم پس عکس چندانی هم ندارم. یکی دوتان که آخر پست میذارم.
از وقتی استفاده از گوشی رو کم کردم.(البته بهتره بگم استفاده از فضای مجازی) خیلی شرایط بهتر شده و وقتم رو بهتر میتونم مدیریت کنم. مثلا قبلا تا خسته میشدم برای استراحت اینستاگرام چرخ چرخ میکردم، که البته خود همین کار باعث خستگی بیشترم میشد. حالا کامل بدون گوشی استراحت میکنم و اگرم بخوام کاری با گوشی انجام بدم یا کتاب میخونم یا فیلم میبینم و یه جورایی اغلب اینجوری اوقات فراغتم رو پر میکنم و استراحت میکنم.
بگذریم...
کنار رودخونه اتراق کردیم و بساط ناهارو چیدیم. و چقدر این ناهار به من چسبید اونقدر که هی از بقیه میپرسیدم آیا انقدر که داره به من میچسبه به شماها هم میچسبه!
بعد ناهار هم آبتنی و گپ و معاشرت و بازی... حسابی بهمون چسبید و کیف کردیم.
سختی آب زیاد خوردن اینجاها معلوم میشه. 😵💫
موقع برگشتن کالریهامو حساب کردم و با وجودی که مثلا مراقب بودم زیاد نخورم، تقریبا به ۱۳۰۰ رسیده بودم و هنوز شام رو هم داشتم. تو ماشین زبانم رو هم خوندم. تا برسیم اول از همه چالش،شکم پهلو رو انجام دادم و بعدش هم دوش گرفتم. وسایل رو مرتب کردم و ظرفارو شستم. روتین پوست و موم رو انجام دادم. الان هم منتظرم ماشین لباسشویی خاموش شه تا بتونم برم بخوابم.
بودن در طبیعت و وقت گذروندن با دوستامون سرحالم آورده. جدا میشه با کمترین هزینه و حتی با وجود ساعتهای محدود روزای خوبی ساخت.
طبیعت واقعا حال آدمو جا میاره. عین یه راهاندازی مجدد عمل میکنه.
راستی امروز سعی کردم با بچههای دوستم بیشتر ارتباط بگیرم. (یکم اینکار همیشه برام سخت بوده) به نظرم بد نبود و تا حدودی تونستم.
و نکته آخر برای شام فقط تخممرغ آبپز و گوجه خوردم.
کالری دریافتی ۱۴۷۰ و میزان پروتئین ۱۰۰ گرم بود.
روز سوم✅️