سبا بابائی
سبا بابائی
خواندن ۱ دقیقه·۷ ماه پیش

چالش ۷۵_۴۲

امروز صبح وقتی بیدار شدم کمی کسل بودم. مهمونام خواب بودن و من از ۶ بیدار بودم. تا نزدیکای ۷ زبان خوندم و بعدش لباس پوشیدم و رفتم بیرون که هم پیاده‌روی کنم و هم نون تازه بگیرم برای صبونه... از مسیرهایی رفتم که تا حالا نرفته بودم و خیلی بهم خوش گذشت. هوا خنک و خیلی خَش بود.

پیاده‌روی کردم، موزیک شنیدم و بعدش هم رفتم نونوایی و سنگک گرفتم. خیلی وقت بود نرفته بودم صف نونوایی... رسیدم خونه و مهمونام هنوز خواب بودن، پس فرصت رو غنیمت شمردم و کتابم رو هم خوندم.

خیلی گشنه بودم و یه نیمچه صبونه‌ای خوردم. ساعت ده بود که کم‌کم بیدار شدن و اون موقع دیگه صبونه کامل خوردم.

مهمونم مجتبی و خانومش بودن و مجتبی برای اجرای زنده پادکستش از تبریز اومده بود تهران و ساعت ۴ بعدازظهر امروز اجرا داشت. تا من خونه رو جمع کنم اونام تمرین کردن و ساعت ۱ از خونه در اومدیم.

برنامه خوب پیش رفت و زمان خیلی سریع جلو رفت. آخر کار هم با یسری از یچه‌های پادکستر تو کافه‌ای نشستیم و خیلیییی خوش گذشت. چند تا از بوکمارکا هم هدیه دادم.

از کافه که در اومدیم خونه یکی از بچه‌ها شام دعوت بودیم رفتیم اونجا و اونجا هم خیلی بهمون خوش گذشت. راجع به تولید محتوا و یوتوب و ساخت ویدئو زیاد صحبت کردیم.

یه چیز دیگه بگم احساس پیری می‌کنم. آدمای اطرافم دیگه خیلی از من کوچیکترن😅

شام سس داشت و من کم خوردم ازش...

خوشحالم که اول صبح کارای چالشم رو انجام دادم. واقعا بعدش هیچ فرصتی نبود.

امروز خیلی تشویق شدم که کارهامو جدی‌تر دنبال کنم و مدیریت بهتری داشته باشم.

فعلا پست رو منتشر می‌کنم و بعدا جزئیات یادم اومد اضافه می‌کنم.

تنها عکسی که امروز گرفتم.

✅️

اجرای زندهتولید محتواچالش
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید