دارم فکر می کنم چقدر خوب می شد اگه به جای آموزشهای اشتباه دوران مدرسه بهمون یاد می دادن هوای همدیگرو داشته باشیم؛ اینکه ارزش اصلی ما می شد مراقبت از هر کسی كه به هر نحوی تو مسیر زندگیمون قرار می گیره.
تو نیکی می کن و در دجله انداز که ایزد در بیابانت دهد باز
اما متاسفانه در واقعیت کاملا برعکس اتفاق افتاد‼️
حتما همتون اذعان دارید همیشه بازی های دوران مدرسه یه برنده داشت که باید از بقیه پیشی می گرفت.
يکی از مزخرفترین بازیا همون بازی صندلی بود که همیشه تعدادش از شرکت کننده ها کمتر بود و باید تلاش می کردی حتی به زور بقیه رو کنار بزنی و خودت بشینی رو صندلی؛ ?
یکی از مطالب تاثیر گذاری که تو این زمینه خوندم مربوط به روش های تربیتی تو ژاپن بود؛
ژاپنی ها یه مثل معروف دارن تو این زمینه:
Ja: 出る杭は打たれる。 Deru kui wa utareru
En: The nail that sticks up gets hammered down.
فارسی: ناخنی که از میان بقیه بلند شود، زخمی میشود.
تو مهدکودک های ژاپن اینطوریه که تو بازی صندلی اگه کسی جا بمونه همه باختن، در نتیجه همه بچه ها یه جوری همدیگرو بغل می کنن که کسی جا نمونه! ?
ببینید چه روش تربیتی متفاوت و تاثیرگذاری رو انتخاب کردن، و چقدر ارزشهای اشتباهی تو ذهن ما جا انداختن. ??
مثلا همین بازی #مافیا که باعث میشه تظاهر کردن و دروغ گفتن عامل پیروزی و موفقیت باشه. همیشه برام سواله چرا با وجود اینهمه بازی های گروهی و برد گیم، بازی مافیا رو انقدر ترویج دادن! واقعا چرا⁉️
اگه قرار باشه ما مافیا بودن رو یاد بگیریم چه اتفاقی تو دنیا میوفته واقعا ؟! ?
“هویت گروهی و اصالت جمع از ویژگیهای جامعه ژاپن هست. بچه های ژاپنی از اول یاد می گیرن که لازمه موفقیت به عضویت درآمدن در گروه و هماهنگشدن با اعضای گروهه.”
اونوقت ما یه فعالیت مثلا گروهی مون روزنامه دیواری ساختن بود که اونم بیشتر کاراشو تو خونه نهایتا مامان یا خواهر بزرگ یکی از اعضای گروه انجام می دادن. ??
اگه کاغذ دیواری رو مثال زدم واسه اینه که من خیلی اذیت شدم تو این داستان. ?
اولیش این که نمی شد روی مقوای معمولی کار کرد و باید می رفتم مقوای “اشتنباخ“ که تازه اونم اشتباهی “ایشیدیم باخ” تلفظ می کردم ? و فکر می کردم عبارت ترکیه و معنیش میشه “نوشیدم ببین” ?? و برامم سوال بود این چه ربطی به مقوا داره آخه ?.
بعد این مکافات هم حتما بین اعضای گروه به دلایل مختلف دعوا می شد و آخرشم همش میوفتاد گردن خودم?. منم که اصلا هیچ استعدادی در حوزه نقاشی و کارای هنری نداشتم از اول و یه چیزی سر هم می کردم که از بقیه افتضاح تر بود و بعد تحویل دادنش تو اولین فرصت از روی تابلوی مدرسه می کندمش کمتر کسی متوجه بشه چه گندی زدیم. ?
خلاصه که من شخصا تو دوران مدرسه و دانشگاه فعالیت واقعا گروهی رو به هیچ وجه تجربه نکردم، اما خوب عوضش خاطره دارم از انجام “نشدنش” ?
شما چه تجربه ای از فعالیت گروهی چه موفق چه ناموفق داشتید؟