میکروفون رو با فاصله دو سانتی از لب هام گرفتم و از اعماق وجودم فریاد زدم: دنیارو بی توووو! نمیخوام یه لحظههههه! دنیا بی چشمااااات! یه دروغ محضهههه!
سرمو رو به بالا گرفتم، چشمامو بستم و اجازه دادم صدای جیغ و داد های بلندی که بیشترشون دختر و پسر های 18_19 ساله بودم توی گوشم بپیچه. میتونم شدت نور سفید رنگ رو از پشت پلک هامم حس کنم!
دستامو از دو طرف باز کردم و از پله های استیج آروم آروم پایین اومدم و تعظیم کوچکی کردم. خواستم آرتیست وار به عقب بچرخم که میکروفون از دستم ول شد و محکم روی زمین افتاد
با صدای نازکی که میگفت "آقا پسر؟" سرمو بالا آوردم و به دختر ریز نقشی که روبروم بود نگاهی انداختم.
_بطریت افتاد!
نگاهی به بطری آب نصفه زیر پام انداختم. میکروفونم خرد شد که!
کش موم رو از مچم بیرون آوردم و دور موهای موج دارم بستم.
+مرسی. زیاد مهم نیست
نگاهی سرسری به دختر روبروم انداختم
مانتو کوتاه خردلی گشاد و شلوار بگ مشکی پوشیده بود که با مقنعه گشاد مشکیش چندان ترکیب جذابی به وجود نیاورده بود. چشمای قهوه ای روشن پف کرده و موهای گندمی به هم ریخته ای داشت و روی لپ های برجستش چند تا جوش قرمز ریز زده بود
اوهومی گفت و با فاصله ازم ایستاد.
_صدات قشنگه
تکون ریزی خوردم! فکر نمیکردم زمزمم انقد بلند باشه
+م... مرسی!
_ محسن یگانه دوست داری؟
+گوش میدم
_فقط پاپ میخونی؟
+نمیخونم
_رشتت چیه؟
نگاه چپ چپی بهش انداختم
به سمتم چرخیده و بهم زل زده بود. این از اون کنه ها بود!
+مهندسی برق
_نمیخوره بهت
با یادآوری دستبند های بافتنی رنگی و چوبی و آل استار های سفید مشکیم و تیشرت مشکی گشادم توی ذهنم حرفشو تایید کردم.
+آره
_نگفتی. فقط پاپ میخونی؟
+رپ بیشتر
با ذوق قدمی به سمتم اومد و گفت:
_مثلا پویان مختاری؟
با حرفش یه چیزی مثل حمله عصبی بهم دست داد و رو بهش با لبخند عصبی لب زدم: اون! رپر! نیست!
نخودی خندید و گفت: میدونم میخواستم اذیتت کنم.
کوله پشتیش رو صاف کرد و گفت: من هر پنجشنبه اینجا وایمیسم. 8 صبح
توی دلم "به کتفمی" نثارش کردم و بی حوصله بسته سیگار و فندکمو از توی جیبم بیرون کشیدم
با اومدن اتوبوس سبز و قراضه ای لبخند دندون نمایی زد و گفت: من برم دیگه! میبینمت هفته دیگه مو قشنگ
و به سمت اتوبوس دوید. لحظه آخر برگشت و دست کوچکی برام تکون داد.
دستمو به نشونه خداحافظی بالا آوردم و در حالی که دود سیگارو به سمت اتوبوس فوت میکردم گفتم: میبینمت فوضولچه!
با سنگینی نگاهی آروم به سمت راست چرخیدم که چشمم به یه دخترِ دیگه افتاد. یه دفتر دستش گرفته بود و زل زده بود تو روحم و تند تند مینوشت
قدمی عقب رفتم و گفتم: چته!!
_مینویسم!
+چیو؟؟
با بیخیالی شونه هاشو بالا انداخت و پشتشو به من کرد و با قدم های شل و ول دور شد. مردم روانی شدن!
حاشیه: دوست دارم بغلتون کنم بچه ها. محکم. طولانی.
حاشیه به توان دو: راستی تو پست قبلی لینک ناشناس گذاشتم