این روز ها مشغول گذراندن اوج بیکاری میباشم. ایییینقدر همه چی تکراری شده که حتی برای جدا شدن از تخت گرم و نرمم برای حاضری زدن تقلا نمیکنم!!! (عجایب هشت گانه اووووو!)
یک آهنگ انگلیسی هم گذاشتم و چون بیسیار خنگول میباشم هیچی ازش نمیفهمم فقط آخرش باهاش زمزمه میکنم little meeeee و هر از گاهی هم میرم توی حس خودمو روی استیج تصور میکنم??
خسته نشم من اووووو!
دیشب خواب ویرگولی هارو میدیدم!! خواب همشون که نه خواب چهار تاشون:آرتا! حباب! آلبالو! آویشن!
راه میرفتن سر هم داد میزدن??
آلبالو داشت کیک یزدی میخورد و تند تند دور مبل میچرخید. حباب دستاشو کرده بود توی جیباش و حرف میزد زیر لب. آرتا لگد میزد به آویشن??آویشن عین ژله پهن شده بود روی مبل و گوشیش دستش بود و زیر لب میگفت: پادکست پادکست پادکست?
وجدان:چرا داری اینارو میگی?
من: چم??♀️
وجدان: من از کارم انصراف میدم! وجدان توعه مشنگ بودن عاقبت نداره!
من: بموووون دل من فقط به بودنت خوشههههه! منو فکر رفتن تو میکشهههه!
وجدان: باشه بابا بدبخت میمونم
(منت بر سر ما میذاری پول خوراک تو 6 برابر درآمد(پول توجیبی) منه!)
شمردم 17 نفر استوری روز مادر گذاشتن اووووو!
مامان روزت مباااارک هو هو هو?
آهنگ عوض شد رفت روی هایده!
وقتی میاااای صدااای پااااات....
بیخیال!
یکمم جوک ببینید شاد شین عمرتونو پای این پست تلف نکرده باشین!
حاشیه:ویرگول جان! لطفا اینقدر نوشتن متن های طولانی زیر عکس رو سخت نکن! نوشتن صحنه مرگ مری(گوشی) 5 دقیقه طول کشید...
حاشیه2: ای فرد قد بلندی که این را میخوانی! آیا تو هم وقتی فرد قد کوتاهی را میبینی حس میکنی با نفرت به تو زل زده؟
حاشیه3: من نردبون نیستم! فقط اندکی رعنام!
بای بای??