داشتم لقمه های چرب و چیلی ماکارونی مامان پز رو میلمبوندم و میکس ادل و هایده گوش میدادم:
که یهو ته دیگش پرید ته گلوم و شروع کردم خودمو کوبیدن به در و دیوار و رقص مرغی رفتن تا خفه نشم که یه دستی نشست رو شونم
من: به به چه چیزی... "صاف کردن گلو"
با کی کار داشتین جناب
یارو: با خود پدصگت
من: به به اتفاقا مادر بنده به دنبال یه داماد شایسته میگشت
یارو: چی میگی اسکل من شیطانم...ماکارونی پرید ته حلقت خفه شدی اومدم شخصا ببرمت جهنم
من: ایول به آرزوم رس... وایسا بینم. من با قسمت مردنش مشکل ندارم فقط چرا جهنم
یارو یا همون لوسیفر خودمون: روزه خواری کردی
من: خب
لوسیفر: نمیگی شاید یکی دلش خواست
من: من که اینجا تنهام/:
یارو: دیگه اینو من نمیدونم... آتیش جهنم داره خاموش میشه نیرو تازه نفس نیاز داریم... راستی تو همونی نبودی که معلم دینیتو مسخره میکردی بهش میگفتی لوزی برعکس؟
من: خیر این یه شایعه اس
لوسیفر: نه احمق واسه همین 5 سال از حبست کم کردم... حال کردم با این کارت
همچنان من: بیخیال بزن بریم. مهم اینه خوب شیطانی هستی
لوسیفر: هول بدبخت... خدا گواهیناممو گرفته باید پیاده بریم "بشکن"
من: ایول چه نسیمی میاد
لوسیفر: توعه بدبخت کجا زندگی میکردی که اینجا برات خنکه
من: والا خودمونم نمیدونیم یه روز چند نفر تو شهرمون از گرما میمیرن روز بعدش چند نفرو سیل میبره
*داشتیم راه میرفتیم که یهو یه قیافه آشنا دیدم*
من: عه این اینجا چیکا میکنه
لوسیفر: داشت پز بوگاتیشو میداد یکی مارک شامپو شو پرسید این بدبخت هم سکته زد
لوسیفر: نخند وگرنه میندازمت تو سلول خمینی
من: نه نه نه غلط کردم "چسبیدن به لوسیفر"
*پنج دقیقه بعد*
لوسیفر: خب رسیدیم به اتاقت... فقط بخاری نداره از طرف بهشت تحریم شدیم
من: دمت گرم... فقط نمیشه قبلش منو بندازید پیش هیتلر یکم بحث دوستانه داشته باشیم؟
لوسیفر: نه بابا اون دوران حبسش تموم شده داره تو بهشت با حوریا دور دور میکنه...
من: هعی... خب عذابم چیه
لوسیفر: 8 بار از رو کتاب عربیت مینویسی بعد میری بهشت
من: عه نه... ای وای داره قلبم میگیره از این مقدار غم، بذار غش کنم تو آغوشت بعد مزدوج شیم با هم "چشمک"
لوسیفر: شد 15 بار
حاشیه: من هنوز زندم