این مدت خیلی بی هوا یاد روز هایی میوفتم که برایم تکراری بودند.
روز هایی که خیلی زود گذشت... خیلی خیلی زود.
روز هایی که به خیال خودم هیچ کاری به جز *بیکاری* نداشتم و از این پیش خدا شکایت میکردم
همان روز هایی که خدا میتوانست برایم به بدترین شکل ممکن رقم بزند اما این کار را نکرد.
همان روز هایی که ممکن بود خدا برایم از آنها خاطره ای بد در ذهنم هک کند، اما این کار را نکرد
روز هایی که خدا آنقدر مرا دوست داشت که ترجیه داد بیکار باشم تا بی حال...
بیکار باشم تا بیمار....
خلاصه
خدایا برای همان روز های بیکاری، تکراری و بیداری تو را شکر ??
الا.