قبل از اینکه به این سؤال جواب بدیم باید بدونیم هدفمون از بخشش چی هست تا بدونیم کاری که انجام میدیم آیا بخشش هست یا خیر؟
گاهی ما میبخشیم تا به یکسری از امتیازات برسیم. ممکنه امتیازاتی که به دست میاریم کاملاً شخصی و درونی باشه اما چون حال ما رو خوب میکنه ادامه میدیم و در پشت نقاب بخشش قائم میشیم.
یعنی به خاطر بخشش به یکسری مزایا و منفعتهایی دست پیدا میکنیم. در صورتی که بخشش یعنی بگذار و بگذر. گذشتن در هر مورد و موضوعی اعم از مالی، عاطفی، فکری و روحی. هر چیزی که باعث بشه تا در بند و زنجیر گرفتار باشیم رو آزاد و رها کنیم تا خودمون آزاد و رها بشیم. اگه بخواهیم که به واسطۀ بخشش به اهدافی که در ذهن داریم برسیم نامش بخشش نیست.
زمانی که ما به خاطر ضعفی که داریم میبخشیم یعنی از سر ناچاری این کار رو کردیم. ممکنه کسی ما رو مجبور کرده باشه و یا خودمون، خودمون رو مجبور کرده باشیم. در هر حال چون از سر رضایت و قدرت نیست فایدهای نداره.
چرا؟
به محض اینکه به قدرت برسیم یا بتونیم که از حق و حقوقمون دفاع کنیم بخشیدن رو فراموش میکنیم و انتقامی سختتر از زمانی که اگه صاحب قدرت بودیم میگیریم. بخششی که به خاطر ضعف شخصیتی باشه رو نمیشه حساب کرد.
در این نوع بخشش ما میبخشیم تا شخص بخشیده شده رو در زیر پرچم خودمون بگیریم و به خاطر کاری که کردیم تا ابد اون رو مدیون خودمون بکنیم. مثل کسانی که به خاطر بدهی رضایت میدن و به اصطلاح اون شخص رو میبخشن تا برای همیشه در خدمتشون باشه و به اصطلاح نوکر و پادو باشه.
در این نوع بخشش اگه شخص بخشیده شده کمی عزت نفس داشته باشه هر وقت که به جایگاهی برسه و بتونه از زیر بیرق اون شخص بیرون بیاد حتماً این کار رو انجام میده.
میبخشیم تا از دست ندیم. شخص خطاکار حتی معذرت خواهی هم نکرده اما ما پیش قدم میشیم و یک فرصت دیگه میدیم و یک قول شفاهی و بیخودی هم میگیریم. بهش میگیم اشکالی نداره اما دیگه این کار رو نکن. شاید همۀ ما تجربه کرده باشیم و عواقبش رو هم دیده باشیم.
این نوع بخشش به خاطر عدم عزت نفس و عدم اعتماد به نفس هست. میترسیم کسی رو که باعث تحقیر ما میشه و یا هر رفتاری که میخواد رو انجام میده رو از دست بدیم. در این خصوص مقالات زیادی در سایت هست که پیشنهاد میکنم مطالعه کنید.
با مثالی توضیح میدم. من شخصی رو میبخشم تا به همه ثابت کنم که مهربونم و از تقصیراتش گذشتم. هر جا میرم میگم که به خاطر این رفتارهایی که کرده بود خیلی ناراحت بودم اما بخشیدم و گذشتم. انسان جایزالخطاست اشکالی نداره. من که بزرگترم یا... میبخشم.
گاهی میبخشیم تا ثابت کنیم که عاقلتریم و از خطاها عبور میکنیم. چشم پوشی میکنیم تا یک فرصت دیگه بهشون بدیم. تمام دلایلی که باعث میشه تا ما جوری به نظر بیاییم که نیستیم، بخشش محسوب نمیشه.
فقط یک راه هست برای اینکه بخشش درست و اصولی انجام بشه و اون هم پذیرفتنِ این موضوع هست که دیگرانی وجود ندارند و هر چی هست در درون ماست. دیگرانی که ما رو آزار میدن در حقیقت، عضو بیمار ما هستند. ما زمانی میتونیم کسی رو ببخشیم که در مقام قدرت باشیم.
بتونیم ببخشیم بدون اینکه چیزی رو از دست بدیم یا در طلب چیزی باشیم. در این صورت بخشش به تمام معنی کلمه درست و اصولی هست و بازتابش رو در جهان بیرون میبینیم.
کسی به ما ضرری رسونده. هیچ فرقی نداره که ضرر مالی باشه یا جانی، حیثیتی و یا ... هر نوع ضرری رو که دوست دارید رو تجسم کنید. اون شخص به ما آسیب زده و ما میخواهیم ببخشیم. برای اینکه مسیر رو درست بریم و در راه نمونیم یا منحرف نشیم باید بدونیم که من در جایگاه کسی که ضرر کردم هستم. ممکنه از من هزار تومن دزدی کرده باشن و هزار تومن به من ضرر رسونده باشه، فرقی نداره ضرر، ضرر هست.
کاری که میتونم انجام بدم این هست که قید مالم رو بزنم و بگم عیبی نداره بابت اون کار ارامشم رو از دست نداده باشیم. در مثالهای بالا اگه ما به هر کدوم از اهدافی میخواستیم نرسیم دچار اضطراب میشیم و ارامشمون از بین میره.
چه هزار تومن چه هزار میلیارد تومن اگه میخواهیم ببخشیم با آرامش و اقتدار این کار رو میکنیم. تو دلمون ترس و نگرانی و فکرهای بیمورد باشه نبخشیدیم بلکه مالمون رو حراج کردیم.
ما طبق قانون کائنات در نقشی که داریم بهترین کار رو انجام میدیم تا دوباره در اون نقش گرفتار نشیم. علت اتفاقات تکراری و یا دور باطلی که بسیاری از افراد دچارش میشن دقیقاً همین هست. نقش رو درست انجام نمیدن اسیر ایگو یا گفتگوهای ذهنیشون هستند و همین عامل باعث میشه تا نتونن در بازی زندگی برنده بشن.
در بازی زندگی هر انسانی نقشهایی رو به عهده داره. اگه نتونه نقشش رو به درستی بازی کنه انسانهایی در زندگیش ظاهر میشن که اون نقش رو بازی میکنن. ما با دیدن نقش دیگران دچار قلقلک روحی یا فکری میشیم و اگه نتونیم متوجۀ درسی که باید بگیریم بشیم از قوانین جهان هستی خارج میشیم و در دور باطل می افتیم.
گاهی دور باطل مثل بیماری خودش رو نشون میده؛ یعنی مدام ما مریض هستیم یک روز سرماخوردگی روز دیگه سر درد، سوختگی، جوش صورت و... درسی که میشه گرفت متفاوت هست و از شخصی به شخص دیگه فرق داره اما میتونه این باشه که قربانی نباش و خودت رو فدای دیگران نکن. به موقع حرفت رو بزن و از خودت دفاع کن.
بهترین نوع بخشندگی بخشش به خاطر توانایی هست. ما میبخشیم چون قادریم که ببخشیم. در جایگاه قدرت هستیم و میبخشیم مثل مادری که فرزندانش رو میبخشه. عشقی که به بچههاش داره باعث میشه تا در فرکانس بالا قرار بگیره. در کتاب تا عشق سطوح فرکانسها رو یاد گرفتیم. دوره رایگان شکرگزاری
عشق بالاترین سطح فرکانس رو داره و یک مادر چون در مدار بالا قرار داره، دیگه وابسته به نیازهای پایین خودش نیست و بخشش مادر از سر عشق و اقتدار هست؛ اما کسانی که هنوز به این سطح از فرکانس در رابطه با طرف مقابلشون ندارن نمیتونن بخشش درست و واقعی رو تجربه کنن.
انرژی در جهان هستی گم نمیشه ما نون احساساتمون رو میخوریم. افکار ما با احساسی که داریم فرکانس ما رو تعیین میکنه و انرژی حاصل از اون در جهان پخش میشه و زندگی ما رو خلق میکنه.
برای بخشش دیگران به گفتگوهای ذهنمون دقت کنیم. به نیتی که بابت بخشش داریم توجه کنیم. برای رشد و ارتقای روحی باید مرحلهبهمرحله پیش بریم اگه هنوز در مرحلۀ اول یا دوم گیر داریم نمیتونیم به مراحل بالاتر فکر کنیم. نقش بازی کردن در جهان هستی اصولی هست.
ما نمیتونیم نقش کسانی رو بازی کنیم که در مدارشون نیستیم. اگه در جایگاه ضعف هستیم و خودمون رو قربانی انتخابهای دیگران یا اذیت و آزارهای بقیه میدونیم نمیتونیم ادای کسانی رو در بیاریم که مقتدر و قدرتمند هستند. کائنات بسیار باهوش هستند و چون با احساسات ما کار دارند متوجۀ دروغ و حیلههای ما میشن. در نتیجه کارهای ما نتیجۀ مطلوب رو نخواهد داشت.