ویرگول
ورودثبت نام
ROZYTA
ROZYTA
خواندن ۱ دقیقه·۱۳ روز پیش

خودکشی ثنا

یهو یک تماس ناشناس اومد با خودم گفتم حتما فامیلی دوستی اشناییه برداشتم اما هیچ کدوم نبود اقا امین فیلش یاد هندستون کرده با یه صدای لرزون و گرفته گفت شب بیا پاک کنار خونت کارت دارم وبعد بدون اینکه چیزی بگم قط کردم همش منتظر بودم شب بشه چون اونموقع بهش حس داشتم یه ادم با قیافه خوش تیپ و وضعش هم ک خوب بود شب شد رفتم پارک یه پسر جون و خوشگل اومد وگفت میخای باهم بیشتر اشنا شیم من امین هستم من نمیدونستم چی بگم بهم گفت توی پیام رسان بهت پیام میدم جواب منو بده من دوست دارم وبرای داشتنت هرکاری میکنم خواهرم زنگ زد و گفت بیا خونه شام اوردم نیم ساعت پشت درم ومن هول هولکی رفتم خونه و ماجرا رو بهش گفتم ساعت 00:00بهم پیام داد رل بزنیم؟ من گفتم فعلا نه باید بشینم فکر کنم دوستام میگفتن اره خوبه ولی من دو دل شدم با خودم میگفتم اون درحد من نیست من کجا اون کجا ولی اون دوستم داره کلا نگران بودم

شبدوستدوست پسراشتباهانتخاب
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید