خمول
خمول
خواندن ۵ دقیقه·۱ سال پیش

ادوارد سعید ، فلسطین، شرق شناسی


ادوارد سعید محققی پرکار و به طرز خارق‌العاده‌ای همه‌کاره بود. کتاب او شرق‌شناسی پیش‌فرض‌های ایدئولوژیک در پس برداشت‌های غربی از «شرق» را افشا کرد و به شکل‌گیری زیرمجموعه‌ای متمایز از چیزی کمک کرد که بعداً مطالعات پسااستعماری نامیده شد. علاوه بر فعالیت‌های ادبی، سعید پیانیستی در سطح برگزاری کنسرت، و منتقدی پیشرو در عرصۀ موسیقی بود. و البته، روشنفکری با دستی بر آتش سیاست، و شیواترین سخنگوی فلسطینیان سلب‌مالکیت‌شده.



زندگینامه ادوارد سعید

ادوارد سعید در ۱۹۳۵ میلادی در بیت المقدس چشم به جهان گشود. وی تا ۱۲ سالگی میان قاهره و بیت‌المقدس در رفت‌وآمد بود و در حالی که در ۱۹۴۷ در آکادمی سن ژرژ بیت‌المقدس پذیرفته شده بود به سبب تشکیل دولت رژیم صهیونیستی و آغاز درگیری و تنش ها به همراه خانواده به قاهره مهاجرت کردند و سپس رهسپار آمریکا شدند. در آنجا او به دانشگاه پرینستون رفت و در ۱۹۵۵ میلادی موفق به دریافت مدرک کارشناسی از آن دانشگاه شد. در همین سال، برای ادامه تحصیل وارد هاروارد شد و در ۱۹۶۰ میلادی مدرک کارشناسی ارشد و در ۱۹۶۴ میلادی مدرک دکتری خود را دریافت کرد. در همین زمان او در دانشگاه کلمبیا مشغول تدریس شد و تا پایان زندگی، عنوان استادی زبان انگلیسی و ادبیات تطبیقی آن دانشگاه را برعهده داشت و همچنین رییس دانشکده ادبیات تطبیقیِ دانشگاه کلمبیا را در نیویورک بود. سعید درباره هویت و اصالت خود این‌گونه می‌ گوید: «من با اسمی بریتانیایی و نام خانوادگی‌ای عربی، به طور آزاردهنده‌ای در سالیان نخست زندگیم در فلسطین و بعدها در مصر، دانش‌آموزی غیرعادی به شمار می‌رفتم. با نامی انگلیسی و گذرنامه‌ای امریکایی و با این همه بدون هویتی مشخص بودم. عربی زبان مادری من و انگلیسی زبان مدرسه‌ای من بود، پیوندی غیرقابل تفکیک که هرگز پی نبردم کدام یک از آنها زبان نخست من است.»

ادوارد سعید و خواهرش
ادوارد سعید و خواهرش



روشنفکری در نوشته های ادوارد سعید

آنچه سعید در بیشتر نوشته‌های خود و به عنوان یک روشنفکر در ستیز با آنها است، افسانه‌هایی به شمار می رود که در قالب مفاهیم ژئوپولیتیک یا خطوط جداکننده مانند «نژادهای تحت انقیاد» آریایی ها و از همه‌ مهم‌تر «شرق» و «غرب» متجلی شده و هنوز هم می‌شوند. به عقیده او «این‌گونه خیال‌پردازی های افسانه‌ای و سخنوری هایی که برای سرزنش دیگران پدید آورده‌اند، دروغی بیش نیستند؛ فرهنگ ها بیش از آن با هم درآمیختند و مضامین و تاریخشان بیش از آن به هم پیوند خورده و وابسته‌اند که بتوان آنها را با یک عمل جراحی به صورت گروه‌های مخالف بزرگ و بیشتر ایدئولوژیک، مانند شرق و غرب از هم جدا کرد. روشنفکر مورد تأیید سعید فردی است که نه می‌توان او را به راحتی پیش‌بینی کرد و نه می‌توان او را به یک شعار، خط‌مشی حزبی یا جزم‌گرایی تغییرناپذیر تبدیل کرد. به عقیده او، جهان شمولی یکی از مایه‌های اصلی نقش روشنفکری است. در نزد وی، روشنفکر باید فردی باشد که امتیاز ناسیونالیسم میهن‌پرستانه، تفکر جمعی و حس طبقاتی، نژادی یا جنسی را به چالش بکشد. سعید معتقد است، روشنفکر باید آماتور باشد. این بدان معناست که عمل روشنفکری باید عملی باشد که نیروی محرک آن را عاطفه و غمخواری تأمین می‌کند و نه سودجویی و خودخواهی کوته‌فکرانه. روشنفکر آماتور فردی است که باور دارد برای عضو اندیشمند و دلسوز بودن یک جامعه، موظف است تا مسایل اخلاقی را حتی در قالب تکنیکی‌ترین و حرفه‌ای‌ترین عملی که کشورش درگیر آن است، مطرح کند.


کتاب شرق شناسی سعید شرایط را برای انقلابی در مطالعه ادبیات، تاریخ و سیاست آماده کرد. این کتاب پرفروش، غیر منتظره و دانشمندانه نشان داد که علوم انسانی اروپا چه در قالب نوشتن رمان یا مطالعه زبان‌های خارجی در پیشبرد بی عدالتی‌های امپریالیسم جهانی نقش داشته است.

شخصیت سعید شدیدا تحت تاثیر مادرش بود و به گفته خودش «حس میهن‌دوستی فلسطینی» را وامدار اوست. پدرش، اما ناامید بود و به فرزندش می‌گفت: «همه چیز را از دست دادیم و کاری از دست‌مان ساخته نیست، حکمت حکم می‌کند به اکنون و آینده توجه کنیم.»


سعید تنها یک سال پس از فوت مادرش، فهمید مبتلا به سرطان خون است و تصمیم گرفت با همسرش مریم و دو پسرش برای اولین بار به فلسطین سفرکند تا سرزمین ریشه‌ها و خانه خانواده را نشان‌شان دهد.

تجربه بازگشت برای سعید توامان تلخ و نوستالژیک بود: «در سال ۱۹۹۲ بعد از ۴۵ سال، برای نخستین بار موفق شدم به فلسطین برگردم و خانه قدیمی‌مان در غرب اورشلیم را ببینم، خانه‌ای که در آن به دنیا آمده بودم. به علاوه به ناصره رفتم و خانه‌ای را دیدم که مادرم در آن بزرگ شده بود؛ بعد به دیدن خانه عمویم در صفد رفتم و بعد و بعد...، اما اکنون کسان دیگری در این خانه‌ها سکونت داشتند. در پاسپورت من که آمریکایی است، محل تولدم اورشلیم ثبت شده است و به همین دلیل پرسش معمول کارمندان اسرائیلی این بود که تاریخ دقیق خروج من از اسرائیل چه زمانی است؟ من در جواب به آن‌ها می‌گفتم ماه دسامبر سال ۱۹۴۷ از فلسطین رفته‌ام و کلمه فلسطین را با تکیه تلفظ می‌کردم. پرسش دوم این بود که این جا قوم و خویشی هم دارید؟ که در جواب می‌گفتم: نه، هیچ کس؛ و این پاسخ چنان غمی به جانم می‌ریخت و چنان دلم می‌گرفت که خودم اصلا انتظار نداشتم. زیرا تا بهار سال ۱۹۴۸ همه اعضای خانواده پرجمعیت ما، تا آخرین نفر، از این سرزمین رانده شدند و تا به امروز همچنان در غربت و تبعید زندگی می‌کنند»


پ ن :بجز ادوارد سعید افراد دیگری هم هستند مثل نوام چامسکی ، ایلان پاپه، محمود درویش و ....برای درک بهتر چرایی و چگونگی مقاومت مردم فلسطین بعنوان یک (روند )و نه یک (رویداد )خاص که اینروزها شاهد آن هستیم .

و حقیقت خود را به کسانی که طالب آن باشند نشان خواهد داد.

پ ن ۲: درست بعد از انتشار این پست متوجه شدم که قلب آنولین عزیز برای همیشه از تپیدن ایستاده و اما پست ها و کامنت هاش تا ابد در تاریخ ماندگار خواهد بود .

با اینکه میدونستم بیمار هست اما انتظارش رو نداشتم ، یادش گرامی و راهش نورانی ??

بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران

کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران

✍درست مثل ادوارد سعید که یک سال بعد از مرگ مادرش متوجه شد که به سرطان خون مبتلا شده و با آگاهی از اینکه مهلت کمی برای موندن توی این دنیا داره مابقی عمر پرمایه ش رو صرف روشنگری و دفاع از حق کرد .

اما ........

?مرگ پایان کبوتر نیست



ادوارد سعید
خدایا چنان کن سرانجام کار که تو خشنود باشی و ما رستگار ?
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید