
معرفی کتاب ( مردی به نام اوه )
خنکای نسبم از پنجره شرقی داخل اتاق می ریزه و صدای جیغ مانند مرغ مینایی سکوت صبحگاهی رو می شکنه ، لحظه ای که بالاخره کتاب ( مردی بنام اوه ) رو تموم کردم و بستم .
قطره ای از اشکم رو که روی جلد کتاب چکیده پاک میکنم ، کتاب امانته ، اگه مال خودم بود میذاشتم همون جا خشک بشه تا امضایی باشه بر پایان کتاب در این روز و این ساعت .
خوندن این کتاب برای من حدود ۶ ماه طول کشید .......و بارها وسطای خوندن کتاب میخواستم انصراف بدم ، من که میدونم قراره آخرش چی بشه .
( اوه ) قراره بمیره .
و مرگ خودخواسته یه آدم گوشت تلخ مگه چقدر جذابیت داره ؟؟
تا صفحه چندم کتاب میشه دوام آورد ؟
و در فصل های پایانی بود که فهمیدم قصد نویسنده از این (قصه کرد شبستری خوندن ) در باره ( اوه ) چی بوده و تحسینش کردم .

خواننده باید راه نسبتا درازی رو به اندازه ۴۰ فصل در ۲۵۶ صفحه طی کنه و در جریان ریز و درشت وقایع قبل و بعد از آشنایی و ازدواج با سونیا قرار بگیره ، شوخی نیست قراره کتاب یه زندگی رو ورق بزنیم و پیامهای نهفته در این زندگی رو از زبان ( فردریک بکمن ) دریافت کنیم تا بتونیم ادعا کنیم:
( کتاب رو به تمامی خوندم ) .
و چه خوب شد که بر بی نهایت استعاره و تشبیه ، چیزی که حرصم رو درمیآورد و باعث میشد بارها کتابو رها کنم ،صبر پیشه کردم و ( اوه ) رو شناختم و دوسش داشتم و براش گریه کردم .
( اوه ) مردی تنها و درونگراست که در مواجهه با مرگ همسر و دنیای نوین وابسته به کامپیوتر ها و آدمهایی که درکشون نمیکنه کم آورده و تنها راه رهایی رو در پیوستن به همسرش میدونه .و از اینرو اقدام به خودکش های نافرجام میکنه تاهرچه زودتر از دست دنیایی که دوستش نداره خلاص بشه .
( اوه ) عبوس ،بداخلاق، کم حرف و غیرقابل انعطاف ، قوانین و معیارهای خاص خودش رو برای ارزیابی آدمها و روابط داره . نظم وسواس گونه ای داره که چه بسا از اون لذت میبره .
و این اتفاقی نیست ، مرگ مادر در اوایل کودکی ، تنهایی پدر و روابط محدود اجتماعی بعلاوه درونگرایی ذاتی ( اوه ) از اون همچین آدمی ساخته که توی غار تنهایی خودش زندگی میکنه و تنها کسی که تونسته وارد این غار بشه ( سونیا ) همسر ( اوه ) ست .
سونیا از جهاتی نقطه مقابل اوه و یه جورایی نیمه گم شده اون به جساب میاد که وقتی از دستش میده ، گویا دنیا برای اوه به آخر میرسه و حاضر به پر کردن این خلا با فرصتهای پیش اومده نمیشه ،اوه حتی با سگ و گربه هم سرناسازگاری داره .
چند سطر از کتاب :
اوه هیچ وقت درک نکرد همسرش چرا اورا انتخاب کرده است ،او فقط از چیزهای انتزاعی مثل موسیقی و کتاب و کلمات عجیب خوشش می آمد ،اوه مردی بود که وجودش با چیزهای ملموس پرشده بود .
او پیچ گوشتی و فیلتر روغن را دوست داشت ، زندگیش را با دستهای فرو شده در جیب سپری کرده بود ،همسرش می رقصید .
همسرش یکبار وقتی اوه از او پرسیده بود چطور میتواند همیشه شادمان باشد گفته بود :
🌟فقط کافیه دنبال یه باریکه نور بری اونوقت از سایه و غم دور میشی .🌟
ظاهرا راهبی بنام فرانسبس در یکی ازکتابهای همسرش اینو نوشته بود .
یکی از معیارهای عجیب ( اوه ) برای سنجش آدمها ،ماشبن شونه ،ادمها از نظر اون دودسته ان ، اونایی که ( ساب ) دارن و اونایی که ( ساب ) ندارن .
و این ( ساب ) خودروی ملی کشور سوئده که سالها بعنوان یه خودرو مطرح دنیا صدرنشین بوده و بعلت مشکلات مالی ،مدیریتی ورشکسته میشه و به جنرال موتورز فروخته مبشه و نویسنده به شکلی خلاقانه یه جور همذات پنداری بین ( اوه ) و ( ساب ) بوجود میاره .
تولید ( ساب ) که بخشی از هویت سوئد بوده متوقف شده و ( اوه ) در زندگی کردن دچار وقفه شده و به مرگ فکر میکنه ،حتی یه جور مردن داخل خودروی ( ساب ) .و هردوی اینها غم انگیز و دردناکه و شاید به همین دلیل کتاب با (ساب ) شروع و به ( ساب ) ختم میشه .

در اوج ناامیدی های ( اوه ) خانواده ای به همسایگی او میان ، یک مرد سوئدی و همسر ایرانیش بنام پروانه و دو دختر خردسال ، که علیرغم میل باطنی ( اوه ) موفق میشن به لطایف الحیل پروانه خودشون رو در زندگی ( اوه ) جا بدن .
آیا نویسنده بطور اتفاقی شخصیت ( پروانه ) رو برای برقراری مجدد ارتباط ( اوه ) با دنیای بیرون انتخاب کرده ؟ خیر
بیوگرافی نویسنده به وضوح تشون میده که همسر ایرانی ( فردریک بکمن ) یعنی ( ندا شفتی ) الهام بخش خلق این کاراکتر بوده . و نوبسنده حق مطلب رو توی این کتاب در باب زنان کدبانوی ایرانی بخوبی ادا کرده .
در فیلمی که از روی این کتاب ساخته شده ( پروانه ) شبیه ( ندا شفتی ) ست ، یه زن شرقی با موهای مشگی و چشمان درشت قهوه ای .

حسن ختام : خرین جملات کتاب
پروانه سرتاپای مردجوان را با دقت برانداز میکند ،خیلی خشک سرتکان میدهد و می پرسد چه نوع ماشینی دارد ؟
مرد جوان قد راست میکند ،لبخند میزند، از آن لبخندهای نایاب و باغروری درست توی چشمهای پروانه نگاه میکند ،غروری که تنها یک کلمه میتواند توصیفش کند ( ساب ) .
پ ن : مطالعه این رمان برای دو دسته از آدمها میتونه مفید باشه .
درونگراها : برای اینکه بدونن همیشه راهی به بیرون از غار تنهایی شون هست .
برون گراها : برای اینکه بدونن توی غار تنهایی دسته اول چی می گذره ؟!

نوشته بود . کتابش منتقل کنه .