بالاخره کتابی که برای خوندن عمدا نادیده میگرفتم و با وجود اکراهی که از دیدن دو تا آدم سروته بدمنظر روی جلد کتاب داشتم به صحبتهای آقای مجتبی شکوری در باب معرفی این کتاب اعتماد کردم و کتاب رو خوندم و خلاص شدم و نفس راحتی کشیدم .
این کتاب توی فهرست برگزیده ها و منتخب ها قرار داره و تا حالا دو بار به فیلم تبدیل شده که چندان موفق نبودن و یه مینی سریال هم ازش ساخته شده که ظاهرا توفیق بیشتری داره اما صادقانه بگم من پیشگفتار مترجم و مقدمه نویسنده رو از خود کتاب بیشتر دوست داشتم فصل اول کتاب که بیشتر شبیه گزارش های پزشکی هست لج منو درآورد و باعث شد کتاب رو ببندم و از خیر خوندنش تا مدتها بگذرم .
نام کتاب و تا حدودی شخصیت پردازی ( دنیای قشنگ نو ) از نمایشنامه ( طوفان ) شکسپیر گرفته شده و نویسنده یعنی آلدوس هاکسلی توی این کتاب بخوبی تونسته با در کنار هم قرار دادن علم زیست شناسی و پزشگی و مفاهیم اخلاقی ،فلسفی ،جامعه شناختی یک داستان متفاوت خلق کنه .
داستان کتاب در قرن ۲۶ اتفاق میفته ،زمانی که دولتی جهانی با شعار (اشتراک، یگانگی، ثبات)حکومت می کنه و برای تحقق این اهداف فرآیند تولد( تولید ) انسانها دستکاری شده و کارخانههای مخصوصی در سراسر دنیا انسانهایی از نوع چند محصول!!!!! آلفا، بتا، گاما و اپسیلون تولید میکنن که هر کدوم از این انواع برای انجام وظایف خاص و مشاغل از قبل تعیین شده و به تعداد لازم تولید میشن.
در این جهان زیبای لوس و بی نمک داشتن پدر و مادر و داشتن اعتقاد به خدا و دین نه تنها منسوخ شده بلکه زشت و قبیح شناخته میشود. و بدترین فحش اینه که به کسی داشتن پدر و مادر نسبت بشه .آدمها از انواع نعمات برخوردار هستن و همگی از دم بعنوان پاداش نوعی ماده مخدر بی ضرر بنام ( سوما) مصرف میکنن و از این نوع زندگی خیلی هم راضی و خشنود هستن اما فقط ۶۰ سال میتونن زندگی کنن بعدش... تق ...تموم میشن .
پیامبر و مبدا تاریخ جهانی ( حضرت فورد ) هست، حالا چرا فورد ؟؟ با توجه به تاریخ نگارش کتاب یعنی سال ۱۹۳۴ و اختراعات فورد نوبسنده بخوبی حدس زده که بشر در آینده در برابر چه چیزهایی کرنش خواهد کرد . فصول ابتدایی کتاب شرح وضعیت دوران مثلا پیشرفته و طلایی بشر در آرمان شهر لندن هست و جذابیت داستان از جایی شروع میشه که زن و مردی متمدن به نام لنینا و مارکس به درخواست لنینا و محض خاطر کمی ترشح آدرنالین از دیدن رفتارهای انسانی مردم غیر متمدن برای گذروندن تعطیلات میرن به سرزمین وحشی ها در مکزیک ( ازدواج مزدواج در کار نیست فقط خوش گذرونی....) و البته که این وحشی های مکزیکی ،آدم های درست و درمون پدر مادر دار هستن اما خیلی فقیر و بدبخت و کر و کثیف عوضش سرشار از احساسات و عواطف و رفتار انسانی هستن.
به دنبال یه سری وقایع مردی از سرزمین وحشی ها به همراه مادرش که اصل و نسب کارخونه ای یعنی متمدن داره و هردو سالها در حسرت زندگی متمدنانه اون طرف حصار وحشیها بودن همراه با دو آدم متمدن تولید کارخونه یعنی لنینا و مارکس ( این اسامی شما رو یاد چی میندازه ؟!) وارد لندن و ساکن اونجا میشن و چی به سرشون میاد!!! دیگه باید زحمت بکشید و کتاب رو بخونید . فقط اینو بگم که بعدش احتمالا از هرچی آرمانشهر و پیشرفت و جهانی شدن هست حالتون به هم میخوره . چون برای تحققش به شیوه این کتاب مخصوصا ، انسانها ، باید بهای سنگینی بپردازن .
.
پ ن ۲ : کتاب حاوی برخی مطالب +۱۸ هست اگه با این مباحث مشکل دارین از خیر خوندن این کتاب بگذرید چیز خاصی رو از دست نمیدین .
برشی از مقدمه کتاب
ناکجا آبادها بسبار بیش از آنچه سابقا تصور می کردند تحقق پذیراست، ما اکنون در برابر مساله بسیاردلهره آوری قرار داریم و آن این است که از تحقق ناکجاآباد ها چگونه احتراز کنیم ؟
طبقه فرهیخته آرزوی احتراز از ناکجاآباد و بازگشت به جامعه ای را دارند که ناکجا آباد نیست، کامل نیست ولی آزادتر است .
نیکولاس بردیانف .