ویرگول
ورودثبت نام
خمول
خمولخدایا چنان کن سرانجام کار که تو خشنود باشی و ما رستگار ?
خمول
خمول
خواندن ۴ دقیقه·۱۰ ماه پیش

کمی خونه تکونی

نه اینکه اینقدر زرنگ باشم که از حالا دست به کار خونه تکونی شده باشم ،نه اصلا، بلکه یه طوری شد که یهو دیدم وسط ماجرا هستم .

اینطورکه  :

ما انباری نداریم عوضش یه نور گیر داریم که قسمتی از اون قفسه بندی شده و وسایلی  که حدود نیمی از اونها تا ابد استفاده نمیشن رو اونجا نگه میداریم و تعدادی گلدون هم روی  آخرین قفسه ، که مثلا وقتی پرده ها رو کنار میزنیم چشممون به سبزه و گل و گیاه و اینا  بیفته و شاد بشیم .

و یه عدد گاز خوراک پزی کابینت دار  که از وقتی به این خونه نقل مکان کردبم بعلت داشتن گاز صفحه ای  ( که هنوز باهاش کنار نیومدم !!) بازنشسته شد و سه چهار سالی میشه گوشه نورگیر افتاده و جور  چند تا از گلدون ها   رو می کشه،  اما رفته رفته براثر رطوبت  در حال زنگ زدن و پوسیدن بود و من که چند بار  دست به دامن همسرم شده بودم  که :

تورو خدا اینو یه کاریش بکن  حیفه ،بالاخره کار کسی رو راه میندازه . بده به کسی که لازم داره یا بذارش توی ( دیوار ) .

و پاسخی دریافت نکرده بودم این دفعه تغییر تاکتیک دادم و تهدید کردم که اگه تا آخر بهمن تکلیف چند تا وسیله از جمله شی نامبرده  معلوم نشه همه رو میذارم سر کوچه .....

و این تاکتیک موثر بود و چند روز پیش نزدیک ظهر  همسرم با یه خرده فروش شبیه شخصیت ( خونه بغلی ) اومد خونه و بالاخره بعد از چند سال مقداری از فضای نور گیر که به اشغال گاز دراومده بود آزاد سازی شد .

 این شخصیت (خونه بغلی ) مهمونیه، همون که آهن آلات می خره . ضایعات می خره. .
این شخصیت (خونه بغلی ) مهمونیه، همون که آهن آلات می خره . ضایعات می خره. .


و این تازه اول ماجرا بود .

اون روز هوا خیلی سرد و یخ بندان شبانه در راه

بود و گلدونهایی که جایگاهشون رو از دست داده بودن حالا وسط نور گیر مونده بودن  ویلون .

تصمیم گرفتم گلها رو از نور گیر به اتاق منتقل کنم اینطوری هم گلها از یخ زدن محفوظ میشدن هم  دسترسی به سایر وسایل و خرت و پرت های قفسه ها  راحت تر  میشد  .

بعداز شستشوی گلها توی حموم و انتقال اونها به اتاق  تا پاسی از شب گذشته ، نظافت و شستشوی نور گیر   طول کشید . شیشه ها رو که پاک میکردم ساعت ۱۰ شب بود و ریز ریز  برف میبارید و کف دستام مثل سنگ سمباده زبر شده بود .

 شلغمی که نخواست خورده بشه سبز شد 🥰
شلغمی که نخواست خورده بشه سبز شد 🥰



خوبیش این بود که لابلای این نور گیر تکونی  یه چیزای بدرد بخور هم رویت شد ، ازجمله یه شیشه سیر ترشی ، یه اره، و  یه جفت پوتین که یه عالمه خاک روش نشسته بود .

چند روز بعدش مهمون داشتم ،خواهرم اینا بودن . خواهرم استادکار خودآموز چرخ خیاطیه واز قضا  چرخ خیاطی هم که یک سالی میشد از کار افتاده به حساب میومد ، جز وسایلی بود که توی فهرست تهدیداتم لحاظ کرده بودم .

خواهرم پیشنهاد داد که نگاهی به چرخ خیاطی بندازه و با اکره براش پیچ گوشتی آوردم ،  و خواهرم افتاد به جون چرخ خیاطی و بعد از یه نیم ساعتی روبراهش کرد .  به شوخی  گفتم: حالا  دستمزدت چقدر میشه ؟؟

خواهرم به شوخی گفت : یه جفت پوتین برای آخر هفته ام .

پوتین !!!

بیاد پوتین های  توی خرت و پرت ها افتادم .

چند سال پیش اونها رو  دخترم خریده  و مدت کوتاهی پوشیده بودشون  ،  وقتی که گلها رو می شستم اونها رو هم شسته بودم و بعد از خشک شدن بهشون واکس زده و نو نوار شده بودن ، درست اندازه پای خواهرم و  همون چیزی بود که میخواست.......

چرخ خیاطی احیا شده
چرخ خیاطی احیا شده


✔پ ن :

خواهرم میگه نگو ( پوتین ) ، بگو ( بوت ) میگم چه فرقی داره؟؟  ،میگه فرق داره ، (پوتین ) برای نظامی ها و کوهنورد هاست، ( بوت ) همینه که  مواقع معمولی می پوشیم .  بهش میگم ملا لغتی !!!!!


بعد کلمه ( بوت ) رو جستجو میکنم فرانسوی از آب درمیاد ( پوتین ) و ( چکمه ) هم که ترکی هستن .🤔🤔

  .

✔پ ن ۲:

کمی بی ربط :

فرانسویها به کفش هاشون 👣خیلی اهمیت میدن و حتما یه جفت کفش چرم دارن که توی مناسبتها می پوشن .


✔پ ن ۳:

کمی بیشتر بی ربط :

امروز پیامکی برام ارسال شده ، با این مضمون

تخفیف نوروزی🌸

پاریس+ونیز+رم

3090يورو+بلیط


اونوقت یورو چنده ؟

87000 و خورده ای

بعد بلیط چند میشه ؟؟؟


التماس نکنید که نمیام. 😊😊


تعطیلات عید میخوام برم روستا در جوار مرغ و خروس ها اتراق کنم .  از آب چشمه بنوشم و  نون  و تخم مرغ و کره  و ماست  و پنیر محلی بخورم .و شکر گزار خدا باشم برای آسمون آبی ، هوای تازه و آفتاب بی دریغ و بوی علف و نم خاک .


قدر آفتابی که میاد داخل خونه رو بدونیم .
قدر آفتابی که میاد داخل خونه رو بدونیم .




خونه تکونیچرخ خیاطی
۱۲
۱۳
خمول
خمول
خدایا چنان کن سرانجام کار که تو خشنود باشی و ما رستگار ?
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید