جاسپر پسر آقازاده تنبل حیف نونی ست که نقطه مقابل پدر شق و رق و اتو کشیده شه ، و پدر با یه حرکت پدرانه سلطنت مآب پسر بی خاصیت نازک نارنجی خودش رو به دورترین ولایت ممکن روی نقشه امپراطوریش می فرسته ، نه که فکر کنید پی نخود سیاه نه نه اونا که چنین نخودی توی حبوبات برای چنین ماموریت هایی ندارن، بلکه اونو می فرسته به جزیره ای اسمینزبرگ نام ،،امیدوارم اسمش رو درست نوشته باشم ،، موقعیت این جزیره فرضی روی نقشه منو یاد (عجب شیر ) انداخت ، وقتی بچه بودم از اطرافیان شنیده بودم سخت ترین دوران سربازی برای اونایی بود که محل خدمتشون پادگان ( عجب شیر) بود و این جاسپر ننه مرده در هیات نامه رسان بدون هیچ اسکورت و امکانات آقازاده طوری باید شرط رهایی از اسمینزبرگ رو به جا بیاره تا بتونه به خونه برگرده و از ارث پدر برخوردار بشه اما ،شرط رهایی و بازگشت چیه ؟
پست کردن ۶۰۰۰ نامه مهر شده .( بعبارتی ۶۰۰۰ نخود سیاه مهر شده )
.جاسپر بناگهان با حقیقت تلخی مواجه میشه ، اون توی یه هچل درست و حسابی افتاده ، یه تنگنای ظاهرا بی بازگشت ............دور از منزل ، بی یار و یاور ، و گرفتار دو قوم یاجوج و ماجوج🤯🥶 و این شروع ماجراهای انیمیشن (پستچی کلاوس ) هست .
توصیه میکنم تماشای این انیمیشن رو از دست ندین و در صورت امکان با کودکان ببینید .حاوی پیام های انسانی و اجتماعی عمیقی هست که ارزش دیدن داره .
پ ن : نقطه عطف انیمیشن بنظر من برقراری ارتباط بین یه دختر کوچولوی سامی و جاسپر هست بدون اینکه زبون همدیگه رو بفهمن .سامی ها اقوام بومی نواحی قطب و کشورهای حوزه اسکاندیناوی هستن که لهجه های متفاوتی دارن و ممکنه دو نفر سامی از دو قوم مختلف سامی با دو لهجه متفاوت در برقراری ارتباط مشکل داشته باشن .
پ ن ۳: اقوام سامی بنا به روایاتی نوادگان سام پسر حضرت نوح هستند . بنابر این روایات بعد از طوفان نوح ، نسل بشر از سه پسر این پیامبر بنام های سام، حام، و یافت هستن .
اون پسر ناخلف حضرت نوح که با بدان نشست و غرق شد نمیدونم اسمش چی بوده.