ویرگول
ورودثبت نام
محمد احمدی
محمد احمدی
خواندن ۳ دقیقه·۲ سال پیش

چرا شربت آبلیمو را دوست دارم.

این متن تنها درباره شربت آبلیمو و آلبالو و چند چیز دیگر است و هیچ گونه اعتبار دیگری ندارد.

من شربت آبلیمو رو خیلی دوست دارم و از شربت آلبالو متنفرم.

امروز یه ویدیویی دیدم از یک کمدین خارجی. میگفت: «از ناراحت بودنتون ناراحت نباشید. به این فکر کنید که هیچ کس خوشحال نیست، تا راحت باشید. هیچ کس نفهمیده چه خبره، هیچ کس جواب ها رو نمیدونه، هر موقع که آماده بودید، خوشحال باشید.»

سال پیش که سوالات کنکور ریاضی منتشر شد و همه دیدن که سوالات چقدر بی رحمانه سخت و خارج از کتابه، کلی دانش آموز اعتراض کردن. کلی اولیا اعتراض کردن. شاید یه چند نفری هم فرصت خوبی پیدا کردن که بعد از اعتیادشون به مواد و به هم خوردن رابطه عاشقانه شون در اوان 18 سالگی با دوست پسر دو روزه شون و کتک خوردن توسط پدرشون، خودکشی کنن و همه چیز رو طوری جلوه بدن که انگار کنکور دلیل خودکشی شون بوده. بالاخره این بهتر از اونه!

خیلی از معلم ها هم اعتراض کردن، توی پیج های اینستاگرام، توی تلویزیون. اما همه شون بعد از بد و بیراه گفتن و ایراد گرفتن به تک تک سوالات یه حرفی میزدن: «بچه ها هیچ کدوم مون قرار نیست این آزمون رو صد درصد بزنیم. اگه فقط 7 8 تا سؤال زده باشین هم ایرادی نداره. آزمون واقعا ناجوانمردانه بود. اصلا جواب دوتا سؤال تو گزینه ها نبود.»

اگه فکر کنیم که سوالا جواب دارن، هی دست به کار میشیم، هی حل میکنیم، هی جواب رو چک میکنیم، ولی جواب اونجا نیست. اگه فکر کنیم که واقعا میشه این آزمون رو صد زد، واقعا قله ای هست که میشه بهش رسید و نرسیم، فکر میکنیم مشکل از ماست. ماییم که داریم فرصت رو از دست میدیم. جواب ماست که غلطه، واسه همینه که تو گزینه ها نیست. اگه فکر کنیم واقعا میشه همیشه حس خوب و سرزندگی داشت، اگه فکر کنیم واقعا میشه که همیشه خوش گذروند و هیچ وقت ناراحت نبود، که میشه هم نوازندگی یاد گرفت و هم زبان های جدید و هم مهارتهای کسب و کار، در کنار رابطه دلپذیر و دوست داشتنی با همه آدم های اطرافمون، کارمون تمومه. زندگی مثل شربت آلبالو نیست. شربت آلبالو قرمزه، ریاکاره. وقتی شیره آلبالو دم دستت باشه درست کردنش کاری نداره. به جز شیرینی هیچ مزه دیگه ای نداره. شربت آلبالو مثل فاحشه ای میمونه که هیچی ازت نمیخواد، هیچی ازت نمیپرسه، غر نمیزنه، خسته نمیشه، از کارایی که میکنی بدش نمیاد، یا حداقل بهت نمیگه، فقط کارش رو میکنه و بعد که دیگه سیر شدی، میذاره میره. ولی زندگی فاحشه نیست. خدمتگزار تو نیست. باید حواست به کارایی که میکنی باشه، به حرفایی که میزنی، چون ممکنه خیلی بد از دستت ناراحت بشه. خیلی سخته که راضیش کنی، که ازت خوشش بیاد. شربت آلبالو فاحشه ست، ولی شربت آبلیمو اینجوری نیست. بارها باید مزه اش کنی تا چیز خوبی از آب در بیاد. شیرین مطلق نیست. لوس نیست. رنگش جذاب و چشمگیر نیست. مزه بهشت پر از جوی های عسل و حوری های رنگارنگ رو نمیده. ریاکار نیست. مثل مادر یه بچه 5 ساله باهات برخورد نمیکنه. کل ویترین دنیا رو طوری که تو میخوای نمیچینه و بعد هر چیزی که از تو اون ویترین پسندیدی، برات نمیخره. بی قید و شرط نوازشت نمیکنه. درست مثل سوالای کنکور ریاضی 1400. درست مثل سوالای زندگی. مثل سوالایی که جوابشون تو گزینه ها نیست و تو تنها کاری که میتونی بکنی اینه که دندونات رو روی هم فشار بدی و بری سراغ سوالای بعدی، سراغ اون 7 8 تایی که میتونی بزنی. من شربت آبلیمو رو خیلی دوست دارم و از شربت آلبالو متنفرم.

شربت آبلیموکنکور ریاضیکمال‌گراییحوری هازندگی
18 سالمه و میخوام وقتی بزرگ شدم نویسنده بشم
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید