ویرگول
ورودثبت نام
میکائیل
میکائیل
خواندن ۳ دقیقه·۱ سال پیش

منه غریب بین کثافتای عجیب


همه چی به طور عجیبی عجیبه...
اصلا یجوری عجیبه که به خودتم شک میکنی چه خبره اینجا؟چرا همچی اینجوریه؟
یا من عجیبم یا دنیا عجیبه یا من دارم از دنیای عجیب غریبم در میام و دنیا برام عجیبه یا دارم یاد میگیرم و این برام عجیبه
همچی یجوری عجیبه که به خودت و دلت و نیتت و چشات....شک میکنی
از خودت میپرسی وای من واقعا اینکارو کردم؟شاید هیچ قصد و نیتی هم نداشتیا ولی یجوری رفتار میکنن که انگار داشتی و یجوری طبیعی رفتار میکنن که خودتم باورت میشه


ادما یجور عجیبی بازیگرای قشنگی شدن یا شایدم نقش بازی نمیکنن و همچی واقعیه

یا دنیا داره به سمت عجیب شدن میره
یا دنیای عجیب من داره عجایبو به سمت خودش جذب میکنه

هرچی که هست چیز قشنگی نیست
به قول این گیفه:{ تا چشم کار میکنه بدبختیه}

دنیا دنیای قشنگی نیست
اقای سهراب سپهری میگن که:چشم ها را باید شست جور دیگر باید دید.

حرف شما کاملا صحیح اقای سپهری اما من نمیدونم چرا هرچی دارم چشمامو میشورم که جور دیگر ببینم کثیف تر میبینم

الان تنها کاری که میتونم انجام بدم امید داشتن به اینده چشم بستن در برابر کثیفی هاس
و اینکه سعی کنم عادی جلوه کنم که نفهمن چقدر عجیبه و چقدر غریبم این وسط

نه اینکه نباشنا هستن کسایی که این دنیا واسه اونا هم عجیبه ولی یجوری دورن که فقط میتونی بزاری شب برسه و سکوت که به اسمون بی ستاره زل بزنی و امید داشه باشی به اینده ای که کنار هم باشین
امید چیز خوبیه باعث میشه طاقت بیارم و چشم ببندم رو به این دنیای عجیب که ار نظر ادماش من عجیبم ولی به نظر من این وسط من تنها چیزی که هستم یه ادم غریبه
اصلا انگار وقتی خدا داشته می فرستادتم یکی زده پشتم گفته برو عجایب خلقتو ببین برگرد... کاکو خو مو دلوم واسه او دنیای قشنگ و فرشته هاش تنگ گشته را نداره برگردوم هموجا؟


الان دیگه دارم یجور عجیب میشم که دلم واسه کسایی که ندیدمشونم تنگ میشه

من عجیبم. از وقتی شروع کردم نشون دادن خودم و تفکراتم فهمیدم من واسه کسایی که واسم عجیبن ،عجیبم
یه وقتایی هم این وسط عوضی و لاشی بنظر میام که خب عادیه


چون بنظر خودم من نه عوضیم نه عجیب حالا شاید یه وقتایی بخوام لاشی جلوه کنم ولی اونم نیستم من فقط خودمم

به قول اقای اریانفر که میگه:«من تلخم ،زهر مارم ،همه ادما تنهاییشون همینن ،هر کی هم میگه نیست دروغ میگه.ادما تو خلوتشون هزار تا کار خاک بر سری میکنن.بعد جلو روت که نشستن هر لقمه شونو اندازه یه مکعب کوچولو میبرن و میزارن دهنشون و دور لبشونو با دستمال پاک میکنن انگار تا حالا با اون دهن فحش ناجور ندادن گ.وه نخوردن، یجوری نگاهاشون مظلوم میشه انگار تا حالا به هیچ چیز بدی که نباید زل نزدن جوری دستاتو اروم میگیرن و موقع حرف زدن مراقب حرکاتشونن انگار تا حالا تو عمرشون اون دستا به هیچ چیز کثیفی نخورده..
اگه بخوای به دنیا مثل من نگاه کنی کلش کثافته ولی من خر که نیستم اینا رو بهت بگم..!».


باید بگم زاویه دیدمون یکیه اقای اریانفر

یا به قول دوستمون : منم همینطور اقای اریانفر منم همینطور...

دنیا از زاویه دید ما کثیف نیست!دنیا غرق شده توی کثافت و همه سرمونو کردیم زیر برف و نمیخوایم بفهمیم چقدر هر لحظه داریم بیشتر تو این لجن فرو میریم

فقط دلم میخواد چه زنده.. چه مرده
ببینم تا کی قراره ادامه بدیمش.!
تا کی قراره سرمونو مثل کبک بکنیم زیر برفو خودمونو با هزار تا چیز سرگرم کنیم و بیشتر خودمونو نابود کنیم

نه اینکه بیرون اومدن از این کثافت اسون باشه ها نه.!
کسایی که این کثافتو ساختن یجوری قشنگ ساختن که هنوز 99 درصد مردم نمیدونن تو چه کثافتی غرقن یا نمیخوان که بفهمن که همین که بفهمی و قبول کنی تو کثافتی خودش برد به حساب میاد..!



{این کثافت وجود داره که نزاره واقعیتو ببینی ما برده ایم ؛ برده ی کثافت ،ادامه دهنده ی کثافت ، ذهنا گیر کرده توی لجن، توی کثافت، ما حتی از سازنده های کثافتم داریم قشنگ تر کثافت میسازیم.}


«هشدار که از کثافت بهراسید..!»

عجیبسهراب سپهری
در جستجوی انسانیت
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید