حسین_شالو
حسین_شالو
خواندن ۲ دقیقه·۲ سال پیش

زاغک




سلام دوستان

با کلی تحقیق تونستم آخر داستان زاغ و روبه رو جمع آوری کنم و بصورت شعر طنز براتون بنویسم امیدوارم بخونید و خوشتون بیاد


زاغک و روباه


ناله می کرد زاغکی بر بلندای درخت

این چه زندگیست که برگشته ازمابخت

این همون زاغک قصه ی ماست
این همون زاغک قصه ی ماست


آبروی ما بریخت آن زاغ دیوانه

روبهک طعمه را ربود از در خانه

ریشخندمان کرد روبه حیلت ساز

بدصدا چرا بر درخت کرد آواز

رهگذر بود از آن مسیر جغد دانایی

میگذشت لنگ لنگ با تمنایی

اینجا دیگه این جغد عزیز اونو می بینه
اینجا دیگه این جغد عزیز اونو می بینه


آه و ناله کرد تا که داستان شنید

پر کشید تا کنار زاغک رسید

رو به زاغک شد و داستان تازه کرد

نگاهی بر آن زاغ افسرده کرد

بخندید از دل که ای نوجوان

ندانی تو از آن و این را بدان

خلاصه هر چی کتاب و دفتر خاطرات داشته باز میکنه تا ادامه ی داستان رو برای زاغک بگه
خلاصه هر چی کتاب و دفتر خاطرات داشته باز میکنه تا ادامه ی داستان رو برای زاغک بگه


همی چند سالی از آن میگذشت

همه صحبت زاغ بود تنها به دشت

ز اینترنت و آنتن عاجز شدند

همه دست دامان معجز شدند

نشد چاره ی کار جز دست زاغ

که دفتر گشوده به درگاه باغ

ز دست قضا روبه آیفون خرید

به غیر از نت E دگر نت ندید

روان شد که گوید از این مشکل اش

که این زاغ درمان کند از دل اش

چنان زاغ گوشی زِ روبه گرفت

که گویی دگر طعمه را پس گرفت

وقتی که روباه به دفتر زاغ مراجعه میکنه تمام خاطرات تلخ زاغ از اون لحظه به صورت تصویری براش تداعی میشه
وقتی که روباه به دفتر زاغ مراجعه میکنه تمام خاطرات تلخ زاغ از اون لحظه به صورت تصویری براش تداعی میشه


چنین گفت روبه که ای با هنر

به غیر از تو درمان نباشد دگر

که گوشی دگر پس ندادی به من

تو را خیر باشد در این انجمن

چو زاغ سیه جای ایمن رسید

ز آسودگی یک نفس بر دمید

اینجا روباه نشسته و داره حسرت گوشی آیفونش رو میخوره که الان دست زاغه
اینجا روباه نشسته و داره حسرت گوشی آیفونش رو میخوره که الان دست زاغه


که این کار من چاره ی کار توست

چنان شعله در قعر انبار توست

تو کردی سیه رو ، زاغ سیاه

خود افتاده اکنون به آن جایگاه

تو آتش زدی ، آبروی مرا

تو بد کرده ای خُلق و خوی مرا

چو بد کرده ای بر تو این بد شود

نخور غم ، که این غم دگر رد شود


هممون با داستان زاغ و روباه خاطره داریم و میشه گفت از بیاد ماندنی ترین شعر هایی که خوندیم من که خودم خیلی این شعر رو دوست دارم

نمیدونم چقدر از این شعر خوشتون میاد و ممنونم از اونایی که تا اینجا خوندن



























































































































داستانطنزحال خوبتو با من تقسیم کننویسندگی
آرزو دارم اگر روزی تو هم عاشق شدی_ عاشق ، یک عاشق ، عاشق شوی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید