خدایا
ی دل خسته دست به نگارش میزند
کسی ک دیروز غرق خوشحالی بود حال امروز در سیاه چاله ناامیدی گیر کرده..
کسی که دیروز میخندید حال امروز چشمانش بیتاب گریه است ..
خدایا
من این راز دل را نمیدانم
در حیرتم.که مرا بازیچه ی خود کرده ؛مرا به ساز روزگار میرقصاندمنی ک دریغ از اختیار؛دز پیچ و تاب روزگار ب لغزش پاهایم مشترک و
در حیرتم.که مرا بازیچه ی خود کرده ؛مرا به ساز روزگار میرقصاند ...منی ک دریغ از اختیار؛دز پیچ و تاب روزگار ب لغزش پاهایم مینگرم...
در حیرتم که در درونم مانند بچه شیرخواره ای دست و پا میزند و بیتابم میکند...
خدایا..
روزگار خوب کسی را بازیچه ی خود کرده قلبی که در جایگاه فرمان روایی حکمرانی میکند...
خدایا دیگر طاقت است پیچ و تاب را ندارم...
درس داشت بهم فشار میآورد این متن اومد تو ذهنم گفتم واستون بنویسم خوشحال میشم شمام از حال و احوالتون بگید 🙂😂