دانلود رمان ترنج و عطر بهار نارنج داستان دختری ا ست که در کودکی، با دریافت تصویری بر پردهی سفید ذهنش، بزرگسالی مخدوشی برایش رقم خورده و عزم آن دارد که با مهربانترین همراه و همنوازش، خوشترین لحظات را بر اریکهی خیالش ثبت کند و آن که واقعیت این همراهی را به ته خط میرساند، همان اوست که…
رمان ترنج و عطر بهار نارنج نودهشتیا
پیشنهاد انجمن نودهشتیا:
رمان عشق اما نهایتی مجهول – ماهور ابوالفتحی کاربر نودهشتیا
رمان لاینحل – مهدیه افشار کاربر نودهشتیا
بخشی از رمان ترنج و عطر بهار نارنج:
مقدمه:
رمان ترنج و عطر بهار نارنج نودهشتیا همیشه میدانستم که همراهیات با آن عطر دلپذیر، رویایی است که تنها میتوان با خود از آن یاد نمود. همیشه میدانستی که من، تُردتر از آنم که ندیدنهایت را بپذیریم و اگر نیایی و بر هیجان بیرنگ نگاهم
دانلود رمان ترنج و عطر بهار نارنج نودهشتیا
قدم نگذاری، فرو خواهم شکست. تو نبودی و کسی آمد که بر جایگاه خیالت نشست و سلطانی کرد و عطر ماندگارت را شست و
بهشت را بر من فرود آورد. تو نبودی…
قسمتی از داستان
بهار: – «پاسخگوی پانصد و هفده» بفرمایید؟ – کمک.. خانوم.. تو.. رو.. خدا.. کمک.. – الو.. الو.. صدام رو دارید؟ – کمکم.. کنید.. – عزیزم… خانوم… فکر کنم اشتباه گرفتید! به جای هشت باید پنج میزدید که به اورژانس وصل بشه، اینجا صد و هجدهه، متوجهاید خانوم؟ صداش بریدهبریده به گوشم میرسید. – کمک.. کنید.. دستم.. ح.. س.. ندار.. ه… کمک.. با خودم گفتم: خدایا، این دیگه چیه؟ عجب گرفتاری شدم. حالا چی کار باید بکنم؟
رمان ترنج و عطر بهار نارنج نودهشتیا صداش از ته چاه میاومد، یه طوری که انگار گوشی تلفن ازش فاصله داره. سنش هم به نظر بالا میرسید. – خانوم گوش کنید، لااقل بگید کجایید؟ چه اتفاقی براتون افتاده؟ صدای زمزمهی منقطعش، خیلی بد به گوشم میرسید. – قل.. بم.. درد.. می.. کنه. – میتونید آدرستون رو بگید؟ – خیابو.. ن مقا.. می.. کوچ.. ـه.. ته.. را.. نی.. پلا.. ک.. هفت.. زنگ.. یک.. خدا… یا.. – الو.. الو خانوم.. الان به اورژانس زنگ میزنم تا به کمکتون بیاد، میشنوید؟