شاعرت از این جهان رفت ارغوان
خوب شد در این زمان رفت ارغوان
زندگی در این زمان جز ننگ نیست
خوشبخت و شادمان رفت ارغوان
منتظر بود او که پروازی شود
سایه ات تا آسمان رفت ارغوان
او که با تو گفتگوها می نمود
تا بهشت جاودان رفت ارغوان
سایه ، ای کهنه رفیق کدکنی
آه ما تا کهکشان رفت ارغوان
شهریار آن جا بغل واکرده است
ابتهاج از آلمان رفت ارغوان
بس که بود او اهل عشق و معرفت
با نوای کاروان رفت ارغوان
کاش الیاسا به رشت می آمدی
روح و جان ارغوان رفت ارغوان