جمعه هم جمعه های قدیمی
جمعه ی شادی و شور و شوق حقیقی
جمعه ی احترام بزرگان
جمعه ی مشت و مال و حمام عمومی
جمعه ی کیسه ولیف
جمعه ی آب ریختن سرهم
جمعه ی بازی و قهر و دعوا
جمعه ی کوچه و توپ و گل بود
جمعه های قدیمی
جمعه های رسیدن به محبوب
جمعه های همه دور هم بود
اینک امابه کل جمعه هامان
جمعه ی انتظار است
جمعه ی سرد و متروک
جمعه ی مرگ و کمبود
جمعه ی انتظار کسی که بیاید
گل در این کوچه هامان بکارد