مرتضی کلهر·۱ ماه پیشداستانکی ۱پنج داستان کوتاه کوتاه کوتاه : ( شب / ماجرای جدی ، ناشناس ،قدیمی ، شیرطالبی )
م. ایهام·۴ ماه پیششانس تلخ••/ ɴʀsᴏᴘ #پارت_دومامروز از شانسِ من خیلی خلوته. وگرنه، بعضی وقتا اونقدر شلوغه که اگه پشت هم ردیفی بایستیم بازهم جا نمیشه...! فقط یه پسر جوان…
م. ایهام·۴ ماه پیششانس تلخ¡ᴀʟғx#پارت_اولدییریییینگگ دیییرییینگ؛ یــهو از خواب میپرم...،ساعت داشت جون از بسکه داد زده...،و من اونقد خسته بودم که هیچ متوجه قد قدِ ساعت…
م. ایهام·۴ ماه پیشاز قدیمیا(3) ɴʀsᴏᴘاز خواب بیدارشو، Wake up from hibernation، باز کن چشاتو، open your eyesپرده رو کنار بزن، Pull the curtain asideنگاه کن بیرون رو، Look…
م. ایهام·۴ ماه پیشعاشقونهٔ قدیمی♡؛ ɴʀsᴏᴘآهنگ مورد علاقهی منی یه گنجی که نقشه چشاتو دارم پیدات کردماما تو توی سیاهی شبیاز کودکی تا همیشه سالهاست دنبالت میگردمدرتمام طول روز…
Tina·۷ ماه پیشخاک خورده...(این یه نوشته قدیمیه که مدت ها پیش با افکار قدیمی و غرق در توهمات خودم نوشته بودم و همینجوری مونده بود و خاک میخورد دلم نمیخواست بزارمش اما…
▁ ▂ ▄ ▅ ▆ ▇ █ Rojan Farhoomand █ ▇ ▆ ▅ ▄ ▂ ▁·۸ ماه پیش5 داستان ترسناک واقعی که باورتون نمیشه!داستان های واقعی ککه باورتون نمیشه اینا واقعین!! توجه داشته باشید اگر از این چیزا میترسید از جا فرار کنید چون قطعا اینجا جای شما نیست!