زلف سیاه یارم برده قرارم
لب های سرخ یارم کرده خمارم
آن خال و زلف وابرووان قد سروش
زیبائی اش نموده بیمار وزارم
با خنده و نگاهش باچشم وابروش
در آن نگاه اول کرده دچارم
باید چه سازم ای گل با رنج واندوه
با این فراق ودوری با این شرارم
او خوب ومهربان است هم روح وهم روان است
آخر چه وصفی از او اینجا بیارم
الیاس بارک الله بردی مرا به رویا
تو شاعر نگاهی بنگر به کارم