پرسه در تاریکی·۸ ماه پیشآنجا که زلفها نسیم می شود.امروز راحت نمی نویسم... کلمات از من به سوی او می گریزند. فکرم نامنظم، پخش و بی قاعده است. شیدایی، شیدایی، شیدایی. این است وصف من امروز.امرو…
حجت محبیدرشاعرانه"·۱ سال پیشدر کنار خانه ی یک مشتریتو را می بینمپشت آن ابر سیاهروبروی دشت خورشید جهانکوچه ی ماهِ زمیندر کنار خانه ی یک مشتری می نوازی ساز راه کهکشانحلقه های زلف تو همچون مدا…
Mahyar·۳ سال پیشزلف فتان?ای کاش که در دست گرفتار من و تو یک کاغذ , یک دفتر و یکدانه قلم بودفارغ ز غـم گوشی و هر گوشه خلوت این فاصله ها با تو فقط چنـد…
الیاس امیرحسنی·۳ سال پیشزلف سیاه یارم:الیاس امیرحسنیزلف سیاه یارم برده قرارملب های سرخ یارم کرده خمارمآن خال و زلف وابرووان قد سروشزیبائی اش نموده بیمار وزارمبا خنده و نگاهش باچشم وابروش در آ…
محمدرضا اسدی·۴ سال پیشگیسو در عرفانگیسو، زلف و طره از واژگانی است که در ادبیات عاشقانه و عارفانه فارسی بیشتر به کار رفته است.گيسو: گیسو موی درازی که از دو جانب سر کشیده باشد؛…
alizz9473·۴ سال پیشبا تو انگار تو بهشتم (1)نپوشون اون چشمه ها روماشین را خلاص کردم. صدا پیچیده است توی سرم. "با تو انگار تو بهشتم با تو پر سعادتم من" .... صدای دستگاه پخش را زیاد کرد…
alizz9473·۵ سال پیشمن هم سلطانم، سلطانِ...منم آن شیخ سیه روز که در آخر عمر لای موهای تو گم کرد خداوندش را