مادر بزرگ خوبم دیگر ازاین میان رفت
افسوس آن طبیب گل های گلستان رفت
آن بوسه های گرمش درخاطرم نشسته
آن چشم ها و اشکش از دست بوستان رفت
راحت شد آن نجیبه از دست ما لئیمان
با پوستی نشسته بر روی استخوان رفت
درد است اگر بگویم رنج است اگر نگویم
با یک جهان محبّت از باغ این جهان رفت
دانم که جای او هست اندر نعیم جنّت
با سال ها مشقّت آن مام مهربان رفت
خواهم از او نماید در آن جهان حمایت
مردود گشتگان را با برگ امتحان رفت