قربان تو قربان تو قربان تو بانو
هستم به فرمان تو فرمان تو بانو
بیمار تو بیمارتو بیمارتوهستم
داروی تودرمانِ تو درمانِ تو بانو
ای کاش شبی مونس وهمراز تو باشم
مهمان تو مهمان تو مهمان تو بانو
از فرق سرم تا نوک پا معتقد توست
شک است درایمان تو ایمان تو بانو
ما اهل وفاییم به پیمان محبت
پیمان تو پیمان تو پیمان تو بانو
امّید شبی خسته سرم را بگذارم
دامان تو دامان تو دامان تو بانو
خواهم بنشینم به تماشای دوچشمت
چشمان تو چشمان تو چشمان تو بانو
الیاس خیالات برای تو مفید است
حیران تو حیران تو حیران تو بانو