ویرگول
ورودثبت نام
زری میری
زری میری
خواندن ۳ دقیقه·۲ سال پیش

بوی خون

حتما به قصابی رفته اید. بوی بد قصابی برای کسی که گذرش به آنجا نیفتاده باشد قابل توصیف نیست. ولی کسی که حتی یک مرتبه هم برای خرید گوشت وارد قصابی شده باشد حتما با دیدن کلمه قصابی دماغش از این بو پر خواهد شد.

اگر زن باشید هم هر ماه به مدت چند روز با مقدار خفیف آن روبرو خواهید بود.


بوی قصابی، بوی خون است. بوی خون تازه که از بدن موجود خارج شده. موجود هم میتواند چهارپایی باشد که برای تامین خوراک موجود دوپایی دیگر سرش بریده شده، هم میتواند دوپایی باشد که قرار است اگر بتواند روزگاری با دوپای دیگری جفت بشود، حامل و پرورنده دوپای سومی باشد که بعدا به این دنیای پایی اضافه شود. به همین مناسبت هم بعد از رسیدن به سن خاصی، از 30 روزی که در یک ماه جای گرفته پنج شش روزی را در حالی که درگیر کنار آمدن با بوی خون است میگذراند.

تمام این چرخه ها که چند ده سال ادامه خواهند داشت فقط در صورتی مفید هستند که دوپای دوم حاضر باشد و دوپای سوم تشکیل شود. در غیر اینصورت دردهای قبل و حین ایامٌ معدوداتٌ و کثیف کاری هایش و بهم ریختگی های روحی اش، آب در هاون کوبیدنی بیش نیست.

البته منکر سودهای دیگری که از بابت تغییرات چرخه ای هورمونی به گوشه گوشه بدن زن میرسد هم نیستم، یعنی در حد و مرتبه انکار هم نیستم، خصوصا از نظر علمی.

اما خب آدمیزاد است دیگر، ظاهربین و ایرادگیر. فقط میبیند که "آی دل و کمر و ساق پام درد میکنه" و "وای باز چرا دوباره بی دلیل داره برای این وضعیت معمولی گریه م میگیره" و " چرا دلم میخواد با همه عالم و آدم دعوا کنم و سرشون رو از تنشون جدا کنم" و "چرا دوباره دارم روی بوها حساس میشم" و "باز چرا دلم میخواد یه مرد بغلم کنه و باهاش معاشقه داشته باشم" و "باز چرا همش هوس شیرینی دارم" و "چقد الکی خوابم زیاد شده" و از همین مدل حس های پیچیده و زیاد و متفاوت که روی سر آدم آوار میشوند.

البته اینطور هم نیست که همیشه یک روتین و نظم مشخص در الگوی مربوط به حس ها وجود داشته باشد. قبل و ابتدای شروع و در حین دوره، برای هر دوره پنج شش روزه متفاوت است.

مثلا یک دوره با ناراحتی و افسردگی پیش از شروع الارم آغازین میدهد، وقتی که شروع شد ناگهان حس خشم بر آدم مسلط میشود، در انتهای دوره هم حس شادمانی و شعف سر تا پای آدم را میگیرد. یک دوره با حس نیاز جنسی الارم آغاز میدهد، با ناراحتی شروع میشود و با بی حسی تمام میشود. یک دوره با هوس شیرینی الارم آغازین میدهد، با درد شروع شده و با زیبایی بسیار ظاهری و چهره ای نورانی به پایان میرسد. در مجموع هر دوره شکل متفاوت خودش را دارد و هیچوقت چیزی تکراری نیست. اما بطور کلی که درنظر بگیریم اینطور است که حس های روزهای قبل از شروع و اوایل شروع، بد هستند و حس های روزهای آخر، خوب.

این هم آفرینش پروردگار است.

حالا فکر کن همه این ناملایمات احساسی هست، بوی قصابی و فرار از اون هم وبال دماغ آدم.


همه اینها تا آن زمانی که امید به ایجاد و پرورش دوپای جدید وجود داشته باشد منطقی و قابل تحمل است. اصلا آدم با خودش میگوید: عوضش با همین سیستم مادر میشم.

اما

.

.

.

اگر مادر نشم چی؟

.

.

خدایا یعنی دلت میاد من مادر نشم؟

.

.

همش الکی الکی؟


خونزن
زنی فعلا تنها در آستانه فصول سرد و گرم
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید