زری میری·۱ سال پیشدر جست و جوی شادیکلا چند وقته که دیگه بیخیال آرزوهام و برنامه هایی که قبلتر داشتم، شدم.تصمیم گرفتم همین کرمون بمونم و یه کرمونی اصیل باشم و به سبک زندگی همی…
زری میری·۲ سال پیشبچه گرمایادمه دبیرستان و اینا که بودم عاشق برف و سرما بودمالان که فکرشو میکنم بیشترش بخاطر این بود که ندیده بودماوووووه چی میشد ۷،۸ سالی یه بار وسط…
زری میری·۲ سال پیشگذشتهحالا که تنهاام و صندلی بدی هم توی اتوبوس نصیبم شده و مشخصه که شب خواب نخواهم داشت وقت خوبیه که دیگه امشب رو به گریه بگذرونمحالا گریه زار زا…
زری میری·۳ سال پیشروزهای دلتنگی ۲دیشب خواب میدیدم توی خیابون بودم که بابا از دور اومد. از شوق دویدم سمتش و بغلش کردم، کاری که هیچوقت توی زندگیم انجام ندادم. همیشه فاصله اح…
زری میری·۳ سال پیشجمعهامروز با اینکه اسماً جمعه بود و رسماً برام متفاوت از شنبه و یکشنبه و ادامهشون نبود و از صبح زودش (قبول کنید برای جمعه صبح ۸ونیم زود حساب م…
زری میری·۳ سال پیشروزهای بدِ دلتنگیکاش تولد پارسالم تموم شده بودمپارسال خوش گذشت. دوتا زهرا اومدن دم در خونه سوپرایزم کردن، وسط مهمونی معمولی خونوادگی مامانم اینا سوپرایزم کر…
زری میری·۳ سال پیشدلتنگِ خستهتو شاید نمیدونی چقدر برای من مهمیشاید نمیدونی که چقدر توی تمام ساعات و لحظه هام و تک تک اتفاقاتم جلوی چشممیبا همگروهیم دارم حرف میزنم تورو…
زری میری·۳ سال پیشماجرای روز سختامروز مثل چی ترسیده بودمدیشب قبل از ساعتای ۱۲ مهسا پیام داد. مهسا دوست ۱۹،۲۰ سالهمه و از اول راهنمایی باهم بودیم. حالا گاهی توی دوره هایی…
زری میری·۳ سال پیشبال و پرشما از ازدواج چی رو میخواهید؟من فقط این رو میخوام که قرارنباشه استعدادهام رو کور کنه.یه خواستگار داشتم که میگفت: «علاقه مندی خاصی نداری که…