با توجه به شرایط موجود در کشور، من هم مثل بسیاری از مردم کشورم، ضمن ابراز تاسف از شرایط، به وضعیت بهینه و به شرایطی که دوست داریم در آن قرار بگیریم، فکر میکنم!
طبیعتا همزمان در محیط کاری، با مواجهه با مدیران مختلف و تحلیل رفتار سازمانی آنها و همینطور نگاه به عملکرد خودم به عنوان یک مدیر و ارزیابی عملکردم. نکاتی به نظرم آمد که خواستم آنها را در این پلتفرم، حداقل برای یادآوری با خودم، بنویسم و ثبت کنم.
طبیعتا همزمان در محیط کاری، با مواجهه با مدیران مختلف و تحلیل رفتار سازمانی آنها و همینطور نگاه به عملکرد خودم به عنوان یک مدیر و ارزیابی عملکردم. نکاتی به نظرم آمد که خواستم آنها را در این پلتفرم، حداقل برای یادآوری با خودم، بنویسم و ثبت کنم.
وقتی در هر پوزیشن مدیریتی قرار میگیریم، درست است که احتمالا به خاطر شایستگیهای ما در آن مکان و زمان بوده است ولی این به این معنا نیست که ما بینقص هستیم و هرآنچه که فکر میکنیم و میگوییم ”مطلق” است. استقبال کنیم از به چالش کشیده شدن و خصوصا زیرمجموعههای خود را، “مطالبهگر” کنیم و سیستم کاریمان را برای این مطالبهگری، تسهیل و آماده کنیم. به آن، مانند یک فرایند نگاه کنیم، تجزیه و تحلیلش کنیم و تلاش کنیم که سطح آنرا بهبود دهیم. مثل هر فرایند دیگری، مطالبهگری هم باید برای هرکسی از خودش آغاز شود. از خودمان چه انتظاری داریم؟ چه اهدافی برای خود داریم؟ چگونه خودمان را نقد کنیم؟ و چگونه سعی در بهبود عملکرد خود داشته باشیم؟
برخوردی انسانی داشته باشیم. رعایت شئونات انسانی، صحبت توام با احترام، عدم بکارگیری ادبیات و الفاظ تحقیر آمیز، از مهمترین پیشنیازهای یک سیستم آزاد است. اگر در یک سازمان، کسی فکر کند با بیان آزادانهی نظرش، مورد سرزنش، اهانت و در شرایط حادتر دچار پیآمدهای مالی و جانی میشود، ناخودآگاه به خودسانسوری میپردازد و این حالت برای سایر افراد هم تسری مییابد که این شروع شکست و سقوط سازمان است. این احترام باید متقابل باشد. افراد سمی که دائما در حال پایین آوردن انگیزه، بهم زدن نظم و اتحاد، ایجاد شایعه و تکثیر اخبار غلط و نهایتا خارج کردن قطار سازمان از ریل خود هستند باید به سرعت شناسایی شوند و به سرعت هم تعیین تکلیف گردند. افراد نژادپرست، سکسیتها و انسانهای خودشیفته جزو افراد سمی در سازمان هستند.
در ادامهی نگاه انسانی، افراد را با یکدیگر مقایسه نکنیم؛ مدیر جدید با مدیر قدیم، فلان کارشناس با کارشناسی دیگر در یک بخش! مقایسه کردن افراد با یکدیگر، یکی از مخربترین اقدامات مدیریتی است. هر فردی باید با خودش در یک بازه زمانی مقایسه شود که چقدر خود را بهبود داده است، چه دستاوردهای جدیدی داشته است و چه باید بکند که بهتر شود.
به تفاوت سبکهای کاری، اعتقاد داشته باشیم و احترام بگذاریم. مدیران مختلف، نقشهای خود را با روشهای خاص خود ایفا میکنند. اگرچه در برخی موارد، ساختار کلی سازمان اجازه به چنین تنوعی نمیدهد اما حتیالامکان باید افراد را با تفاوتهایشان پذیرفت و اجازه داد که آنها با همان ژنتیک کاری خود، اهداف تعریف شده را برآورده کنند.
هیچچیز را قطعی ندانیم! احتمالات را در همهچیز در نظر بگیریم و بدانیم که آنچه امروز به نظر خیلی روشن و واضح صحیح به نظر میرسد ممکن است در آینده به همان وضوح غلط باشد.
در نهایت به نظرم میرسد که نقایص فرهنگی و شخصیتی بسیار زیادی، در اکثریت منابع انسانی فعال در جامعهی ما وجود دارد که باید در ابتدا آنها را شناسایی کنیم و بپذیریم و سپس برای التیام و بهبود آنها به تراپیهای فردی و گروهی در سازمان بپردازیم.
به جای فکر کردن و پرداختن به صرفا الگوهای فردی، الگوهای سازمانی را تعریف و ترسیم کنیم که به جای بتسازی و جمع کردن گروهی از افراد خودشیفته و دیکتاتور، به جامعهای آزاد و با افرادی مقبول و با سطح تعاملات بالا و در عین حال سالم برسیم.
برای انسانیت انسانها، برای جان انسانها، برای سلامتی، برای آرامش، برای امیدواری انسانها به آینده، ارزش قائل باشیم!