♡Kennedy Love♡ ☆کندی لاو☆
♡Kennedy Love♡ ☆کندی لاو☆
خواندن ۳ دقیقه·۱ سال پیش

قلب رها شده

ادیت مولایی
ادیت مولایی

چویا: چوزاییییییی لباست خیلی بازهههه

چوزای: به تو چه ایشششش

چوزای : میساکی میای بریم بار؟

میساکی: هورااااا بریممممم

دازای رفت تو حالت مافیاییش و گفتتت: تو از کی تاحالا میری بار؟

میسا: از وقتی ولم کردی چوزای گفت بریم

دازای: هن تو ۱۰ سالت بودددددد

میسا: خب که چی؟

دازای: میخوای خودتو به کشتن بدی؟

میسا: آره چطور؟

دازای بدبخت هنگ کرد

*در بار*

میسا: آقا یه پتروس لطفا

چوزای:واسه منم همون رو بیارید

چویا: اهههه حالا که اینطوره واسه همه همونو بیارید

آتسوشی: دازای سان میشه من نخورم؟

میسا: نه نمیشه

آکوتاگاوا: منم مجبورم؟

میسا: همه جز الیس چان

الیس: اهههه میساکی بزار منم بخورم

میسا: تو هنوز بچه ایی

الیس : باشه پس آقا واسه من شیک توت فرنگی بیارید

بعد از خوردن

میسا: وای من به دنیای بعد از مرگ رسیدم عه اوداساکو سلام

دازای: کو منم سلام کنم

دانگو: دازای سان شما چرا زیاد خوردید

دازای: عههه دانگو کون سیلامممم

دانگو: ای خدا

چوزای: میسا بیا از آکو و آتسو عکس بگیر دارن همو میبوسن

میسا: کو اومدممم

دازای: بچه هام بزرگ شدن

آکو: دازای سان شما بچه داری؟!!!!!

دازای: آره شما دوتا فینننن

آکو: دازای سان منو به عنوان پسرش قبول داره هق هق

رانپو: اینجا چه خر تو خره

پو: رانپو سان لطفا این رمان منو بخونید لطفا

رانپو: باشه بزار چیپسم تموم شه

میسا: نههههههههههه

چوزای که مست نشده گفت: چیشدهههه حالت خوبه؟

میسا: ف...ف..فعو...فعودورررررررر

چوزای: کو کو کجاست؟

میسا: اونا هاششششس چوزای نزار منو بگیره هق هق

چوزای: چیزی نیست عزیزم توهم زدی(درست نوشتم؟)

میسا : هق هق من دیگه نمیخوام اذیتم کنه هق هق

دازای که مستی درجا از سرش پرید گفت: وایسا منظورت چیه که دیگه نمیخوای؟

ناگهان مستی از سر همه به ترض عجیبی پرید

میسا: لطفا این بحس رو فراموش کنید هق هق

چوزای: گریه نکن عزیزم بیا بریم پیش کویو سان

میسا: هق باشه هق

*در مافیا پیش کویو*

کویو: میساکی مگه نگفتم فراموشش کن؟

میسا: ببخشید اما بعضی وقتا یدفعه اون صحنهها میاد جلوی چشمام

کویو: عیب نداره یروزی درست میشه

یه چاقو از شکم کویو سان رد شد همینطور چوزای

فعودور: سلام دختر کوچولو منکه بهت گفتم راه فراری نداری

میسا: دست از سرم بردار چوزای کویو سان بیدار شید لطفا نمیرید هق هق

فعو: چرا از من میترسی روباه کوچولو؟

میسا: ولم کن دازایییییییییییییییی چویاااااااااااااااااااا

*دازای*

این صدای میساکی عه!

دازای: چویا بدووووو

وقتی رسیدیم کویو و چوزای رو دیدیم

دازای: عوضی خواهرم رو ول کننن

فعو: بلاخره نقطه ضعفت رو پیدا کردن نه تنها مال تورو نقطه ضعف آژانس و مافیا رو پیدا کردم

میسا: لط..لطفا...به..به ...اونا...کاری ...نداشته باش

فعو: آخی دخترک مهربونم نگران نباش بهشون سخت نمیگیرم

چویا: آشغال ولش کنننن

میسا: چویا بسه

چویا: اما اما

میسا: لطفا نمیخوام بلایی سرتون بیاد لطفا بس کنید هق

فعو: راست میگه چرا بس نمیکنید ؟ بیا بریم میساکی بیا بریم حوصلم خیلی سر رفته

دازای: لطفا فعودور ولش کن بجاش منو بگیر اونو ولش کن تو مشکلت با منه نه اون

فعو: اوم پیشنهاد جالبیه

میسا: نه فعو لطفا از برادرم بگذر لطفا فقط بزار من درد بکشم نه بقیه لطفا

دازای: تو که کاری نکردی که بخوای درد بکشی میساکی

میسا: اتفاقا همش تقصیر منه که الان کویو و چوزای این شکلی شدن تقصیر منه که مافیا و آژانس تو خطرن تقصیر منه اگه چویا اون روز نجاتم نمیداد همه چی آروم تر بود هق هق

فعو: درسته همش تقصیر توعه چرا بقیه باید به خاطر تو درد بکشن؟

چوزای: میساکی خفه شووووو اگه تو بمیری من بشتر از اونی که فکرش رو کنی درد میکشم لطفا بس کن

میسا: متاسفم که باغث رنج و آزارتون شدم

فعو: خب میسا دیگه بریم؟

میسا: باید قول بدی اگه من بیام به هچیکس کاری نداشتع باشی

دازای: میساکی میدونی که به قولش عمل نمیکنه

میسا: میدونم ولی این تنها راه منه

فعو: قول میدم روباه کوچولو






توت فرنگی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید