سلام بر شما خوبان
امروز کلاس قرآنی داشتم و با بچه ها مشغول تمرین روخوانی و روان خوانی بودیم. نوبت به یکیشان رسید ؛ سعی کرد کمی با مزه بازی درآورد و به شکل استاد عبدالباسط بخواند. من هم مثل همیشه پایه بودم و گذاشتم کارش را بکند. در همان حال که همه تماشاگر عبدالباسط نوظهور بودیم و هر از گاهی خنده ای میکردیم ، یکی دیگر از دانش آموزان که کنار صندلی اش ایستاده بودم ، حکایتی منتسب به مولانا را در شلوغی برایم تعریف کرد.
گویند که روزی مولانا از کوچه ای عبور میکرد و صدای قرآن خواندنی به گوشش رسید که بسیار آزاردهنده بود.
به سمت قاری رفت و گفت : چقدر میگیری میخونی برادر؟ ( مولانا قصد داشت مبلغش را بدهد تا این قاری دیگر نخواند )
قاری در جواب گفت : برای رضای خدا میخونم
مولانا گفت : پس برای رضای خدا نخون برادر (?)
بعد از کلاس به حکایت فکر میکردم. با خودم گفتم چقدر انسان هستند که اموراتی را بدست میگیرند در حالیکه تخصصی در آن ندارند و آنگاه مثل عبدالباسط کلاس ما ، فعلشان مضحک میشود.
غرض من از گفتن این مطالب بیان یک حقیقت ساده است و آن چیزی نیست جز اینکه ما آدمها تمرین کنیم اگر کاری را بلد نیستیم ، یا بگوییم بلد نیستیم و خودمان را کنار بکشیم یا بگوییم بلد نیستیم اما یاد میگیریم و یک روزی با توانمندی و نه از روی ضعف ، آن وظیفه و کار را انجام میدهیم.
رفقای من
تلاش کنیم در جاییکه لازم است بگوییم
« بلد نیستم »
اینها دغدغه ها و ایرادات اخلاقی و رفتاری یک معلم است که میخوانید. شاید جنس توصیه و نصیحت پیدا کرده باشد اما خدا میداند که برای دل خود مینویسم و خود را به هیچ وجه در جایگاهی نمیبینم که بتواند کسی را ذره ای راهنمایی کند.
هادی فقط خداست
إِنَّكَ لَا تَهْدِي مَنْ أَحْبَبْتَ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَهْدِي مَنْ يَشَاءُ ۚ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ
تو نمی توانی هر کس را که دوست داری هدایت کنی. ولی خداوند هرکس را بخواهد هدایت می کند. و او به هدایت شوندگان آگاهتر است.
[سوره القصص : 56]