در دهکدهای جادویی به نام پریشا، هر سال در تاریخ یکم مهر، جشن بزرگی برگزار میشد تا جوانان نوپای مدرسه به دنیای جادویی خوشآمد گفته شوند. اما امسال، داستان مخصوص یکی از نوآموزها بسیار ویژه بود.
آریا، دختر کوچکی با چشمان آبی و موهای مشکی، روز اول مدرسه را با یک حس فوقالعادهای شروع کرد. او در حالتی عجیب و غریب به خانوادهاش گفت: "من باید لوازم تحریر فانتزیای داشته باشم. چیزی که هیچ کودک دیگری ندارد."
مادر و پدر آریا به شگفتی نگاه کردند و سعی کردند تا درباره این لوازم تحریر جادویی بیشتر بدانند. آریا چشمانش درخشید و گفت: "من باید دفترچهای داشته باشم که هر چیزی که در آن را بنویسم، واقعیت میشود. همچنین، مدادی که هر چیزی را به واقعیت تبدیل میکند و میتواند آن را بازگرداند."
پدر و مادر آریا به تعجب گفتند: "آن چیزها بسیار خطرناک است. اگر به دست بیافتد، میتواند به دنیا آسیب بزند."
آریا اما مصمم بود. او با کمک جادوی خودش دفترچه و مداد موردنظرش را به دست آورد.
روز اول مدرسه رسید و با اعتماد به نفس وارد کلاس شد. هنگامی که معلمش از دانشآموزان خواست تا به آنچه که در دفترچه مینوشتند، واقعیت بخشند، آریا با مدادش یک دنیای اسباببازیها را به واقعیت تبدیل کرد. اتفاقات خندهداری رخ داد و کلاس پر از شادی پر شد.
اما آریا باید مواظب مدادش باشد. در زمانی که دستور داد تا یک گربهی بزرگ و خوشرو ایجاد کند، اشتباهاً یک اژدها از مدادش خارج شد و ترسناکترین دلهره آورترین موجود را به همگی نشان داد. به امید پایان دادن سریع این وضعیت، آریا دستور داد تا اژدها از بین برود، اما متاسفانه، دستورش اجتنابناپذیر بود و اژدها از بین نرفت.
آریا باید با کمک دوستانش این موضوع را حل کند. با تلاش گروهی از دانشآموزان جوان و با استفاده از دفترچهی جادویی آریا، توانستند اژدها را به یک گربه زیبا تبدیل کنند.
در پایان روز، آریا با افتخار و خاطرات فراموشنشدنی از اولین روز مدرسه به خانه برگشت. او یاد گرفت که قدرتی بزرگ با مسئولیتی بزرگ همراه است. از آن روز به بعد، دیگر هیچ کس در دهکده پریشا لوازم تحریری مثل آریا نداشت و دفترچهی جادویی او تبدیل به نماد قدرت و دوستی شد.