ویرگول
ورودثبت نام
مامان بزرگ
مامان بزرگترجیح میدم، به ذوق خویش دیوانه باشم تا به میل دیگران عاقل..
مامان بزرگ
مامان بزرگ
خواندن ۱ دقیقه·۴ ماه پیش

نجات دهنده

بچه که بودم فکر می‌کردم قراره پرنسس باشم.

زیبا، پولدار، مورد علاقه همه و شاهزاده ام سوار بر اسب سفید بیاد و نجاتم بده.

ولی بزرگ شدم و فهمیدم نه تنها پرنسس نیستم، بلکه بیشتر شبیه کوزتم.

همون بچه‌ی مظلومِ «بینوایان» که فقط سهمش بی پولی و تنهایی بود با یه آهنگ غمگین.

نه قصر بود، نه محبوبیت و نه شاهزاده‌ای با اسب سفیدش.

خودم مجبور شدم نجات دهنده خودم باشم، فهمیدم نمیشه مورد علاقه همه بود و زیبایی یه تعریف ثابت نداره؛ پول بیشتر شبیه یه افسانه‌ست تا یه واقعیت روزمره.

فهمیدم شاهزاده‌ها گاهی گم می‌شن تو ترافیک زندگی.

فهمیدم قصر، شاید همون اتاق کوچیکیه که شب‌ها توش گریه می‌کنی و صبح‌ها با امید نصفه بیدار میشی.

و نجات، یه چیزیه که باید با دستای خودت بسازیش، با چسب زخم، با قهوه‌ی تلخ، با لبخند مصنوعی جلوی آینه.

بزرگ شدم و دیدم پرنسس بودن، فقط یه رویاست.

ولی کوزت بودن، یه واقعیتیه که می‌تونه قوی باشه؛کوزت بودن یعنی زندگی رو بی‌فیلتر دیدن، یعنی فهمیدن که قهرمان‌ها همیشه شمشیر ندارن، گاهی فقط یه دل خسته‌ دارن که هنوز تسلیم نشده.

#ثمین_طوری

کودکینجات دهندهپرنسسانیمیشن
۶
۲
مامان بزرگ
مامان بزرگ
ترجیح میدم، به ذوق خویش دیوانه باشم تا به میل دیگران عاقل..
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید