ویرگول
ورودثبت نام
مامان بزرگ
مامان بزرگترجیح میدم، به ذوق خویش دیوانه باشم تا به میل دیگران عاقل..
مامان بزرگ
مامان بزرگ
خواندن ۱ دقیقه·۲ ماه پیش

پرواز

موسیقی در گوش‌هایش جریان داشت؛ صدای خواننده همچو فریادی از اعماق یک دلِ زخمیست، از جایی دور که انگار سال‌هاست کسی نشنیده‌.

نگاهش به آسمان می‌افتد؛ گویا شب و روز برای لحظه‌ای کوتاه آشتی کرده‌ بودند و ماه را کنار خورشید، در آسمان آبی رنگ به تصویر کشیده بودند.

پرنده‌ها در آسمان می‌چرخند؛ او نگاهشان می‌کند، بی‌صدا، با چشمانی که گویی چیزی را گم کرده‌اند.

گاهی با خودش فکر می‌کرد اگر پرنده بود، آیا آزادتر بود یا شاید خوشحال‌تر؟

آیا دردها در پرواز حل می‌شدند، یا فقط از زاویه‌ای دیگر دیده می‌شدند؟

دلش می‌خواست بال داشته باشد، نه برای فرار بلکه برای فهمیدن اینکه بالا بودن چه حسی دارد.

شاید آن‌وقت می‌توانست خودش را از دور ببیند؛ بی‌قضاوت، بی‌صدا، مثل همان پرنده‌ها.

پرنده‌ها دورتر می‌شوند، کوچک‌تر می‌شوند و در آخر محو می‌شوند.

او می‌ماند؛ با هندزفری در گوش، با فریادی که تنها خودش می‌شنود.

#ثمین_طوری

پروازموسیقیآزادیپرندهغم
۸
۰
مامان بزرگ
مامان بزرگ
ترجیح میدم، به ذوق خویش دیوانه باشم تا به میل دیگران عاقل..
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید