ویرگول
ورودثبت نام
پی.زد
پی.زد
خواندن ۱ دقیقه·۲ سال پیش

شعر شب 23 خرداد


یک روز می‌آیی که من دیگر دچارت نیستم
از صبر ویرانم ولی چشم انتظارت نیستم

یک روز می‌آیی که من نه عقل دارم نه جنون
نه شک به چیزی نه یقین ، مست و خمارت نیستم

شب‌زنده داری می کنی تا صبح زاری می کنی 
تو بیقراری می کنی ، من بیقرارت نیستم

پاییز تو سر میرسد قدری زمستانی و بعد
گل میدهی ، نو می شوی ، من در بهارت نیستم

زنگارها را شسته‌ام دور از کدورت‌های دور
آیینه‌ای رو به توام ، اما کنارت نیستم

دور دلم دیوار نیست ، انکار من دشوار نیست اصلا منی در کار نیست، امن ام حصارت نیستم

[افشین یداللهی]

هرچه از احساس زیبایم به این شعر بگویم کم گفته ام ..

افشین یداللهییک روز می اییدیگر دچارت نیستم
به قول پرویز شاپور:به نگاهم خوش امدی!
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید