ویرگول
ورودثبت نام
پریسا
پریسا
خواندن ۷ دقیقه·۱ سال پیش

صعود به قله‌ی دارآباد، برنامه‌ی دوم آمادگی صعود به قله‌ی دماوند

گروه طبیعت‌گردی آرنیکا اکوتور

مربی و سرپرست گروه: سینا سراجیان

راهنمای طبیعت گردی و میاندار گروه: آیدا احمدی

میاندار گروه: احسان هاشم نژاد

عقبدار گروه: حسن سلیمان خانی

تعداد اعضای گروه: ۱۶ نفر

تعداد مهمان‌ها: ۱ نفر

تاریخ: ۲۷ خرداد ۱۴۰۲

پوشش گیاهی غالب: ریواس، گل راعی، آویشن کوهی، جاشیر

***

قله‌ی دارآباد یا مونگچال، با ارتفاع ۳۱۶۲ متر، چهارمین کوه بلند تهران است. این کوه در شمال شرق تهران واقع است. صعود به این قله، دومین برنامه از هفت برنامه‌ی گروه کوهپیمایی ما برای آمادگی صعود به قله‌ی دماوند است. پس از این برنامه‌ها از جبهه‌ی جنوبی به دیدار قله‌ی دماوند خواهیم رفت. هر هفته پس از هر برنامه، گزارش آن نوشته می‌شود و در همین سایت منتشر می‌شود. می‌توانید گزارش برنامه‌ی قبلی، یعنی صعود به قله‌ی بندعیش، را هم در این لینک بخوانید.

***

ساعت ۴ صبح در ابتدای مسیر پیاده‌روی دارآباد حاضر شدیم. کمی جلوتر، پس از ایستگاه پلیس کوهستان ایستادیم تا همه‌ی تیم جمع شوند و گرم کنیم. سینا، مربی و سرپرست گروه، به ما توضیح داد که امروز هشدار هواشناسی زرد داده شده و باید در تمام مسیر ابرها را زیر نظر داشته باشیم تا اگر احتمال توفان بود به مسیر ادامه ندهیم. پس از گرم کردن، ساعت ۴:۳۰ صعود را شروع کردیم. از پل ابتدای مسیر رد شدیم و راه شیب‌داری که تقربیا پله‌کانی بود را پیش رفتیم. بعد از ۲۰ دقیقه به مسیر هموار رسیدیم. ابتدای مسیر آب آشامیدنی و دو رستوران و سوپرمارکت دیدیم. پس از ۵ دقیقه، ساعت ۴:۵۵ به یک دو راهی رسیدیم، سمت چپ مسیر سرپایینی به سمت آبشار دارآباد بود و سمت راست که با تابلو مشخص شده بود شیب تندی داشت که به سمت قله‌ی دارآباد می‌رفت. مسیر سمت راست را در پیش گرفتیم و شیب را بالا رفتیم.

عکس 1-ابتدای مسیر به سمت قله
عکس 1-ابتدای مسیر به سمت قله

ابتدای مسیر از کنار دسته‌ای از درختان سرو گذشتیم ولی بعد از آن خبری از درختان نبود و جای خود را به ریواس، گل‌های کوهی سفید رنگ، گل ختمی، شکر تیغال و پس از آن جاشیر، گل‌های راعی، و آویشن کوهی دادند.

عکس 2- گذراز کنار درختان کاج
عکس 2- گذراز کنار درختان کاج
عکس 3- گل‌های کوهی سفید، شکرتیغال
عکس 3- گل‌های کوهی سفید، شکرتیغال

مسیر را ادامه دادیم و ساعت ۵:۳۰ صبح به ابتدای یال شن‌سیاه، که با تابلو مشخص شده بود، رسیدیم. با دیدن خاک تیره‌رنگ آن جا دلیل نام‌گذاری یال را فهمیدیم. روز شلوغی بود و گروه‌های دیگری هم در حال صعود از این مسیر بودند. این مسیر پر از گیاهان ریواس، جاشیر، گل‌های راعی، و آویشن کوهی بود. اول مسیر بیش‌تر برگ‌های ریواس‌ خشک شده دیده می‌شد ولی هر چه بالاتر رفتیم. ریواس‌های سرحال با گل‌های قرمز زیبا هم دیدیم. گل‌های راعی هم اول مسیر به صورت پراکنده دیده می‌شدند ولی هر چه بالاتر رفتم گل‌های راعی بیش‌تر شدند و مسیر نزدیک قله یک راعی‌زار بزرگ بود.

عکس 4- صعود تیم‌های مختلف از یال شن‌سیاه
عکس 4- صعود تیم‌های مختلف از یال شن‌سیاه

شیب یال شن‌سیاه را پیش رفتیم و ساعت ۶ صبح به چشمه رسیدیم. من که با ۲.۵ لیتر آب به راه افتاده بودم، بدون پر کردن آب به مسیر ادامه دادم ولی در مسیر برگشت قبل از رسیدن به چشمه، همه‌ی آبم را تمام کرده بودم. ساعت ۷:۱۰ دقیقه به نرده و سیم‌خاردارهایی رسیدیم. بالاتر یک ساختمان کوچک دیده می‌شد. آیدا به من گفت آن جا به سرباز خانه معروف است. پس از گذر از کنار نرده‌ها برای صبحانه جایی با زمین هموار انتخاب کردیم و آماده‌ی نشستن بودیم که سینا، مربی و سرپرست گروه، از ما خواست بایستیم و پرسید در منظره‌ی روبه‌رو چه می‌بینیم. چند لحظه طول کشید که با کلی ذوق متوجه شدیم... روبه‌رویمان قله‌ی دماوند را می‌بینیم، بلندترین قله‌ی ایران و مقصد یک ماه دیگر ما!

عکس 5- منظره‌ی قله‌ی دماوند از سرباز خانه
عکس 5- منظره‌ی قله‌ی دماوند از سرباز خانه

ساعت ۷:۱۵ صبح مشغول صبحانه شدیم و پس از آن سینا درباره‌ی عواض کوهستان صحبت کرد و مفاهیمی مثل کوه، تپه، قله، دامنه، یال، خط‌الراس، دره، گردنه، کرده، و تراورس را برایمان توضیح داد. پس از آن ساعت ۸ پیمایش به سمت قله را ادامه دادیم.

عکس 6- ریواس‌ها در نزدیکی سربازخانه
عکس 6- ریواس‌ها در نزدیکی سربازخانه

از سرباز خانه مسیر به قله را ادامه دادیم. سمت چپ مسیر حرکتمان دره‌ی دارآباد بود که رودخانه‌ی دارآباد در آن جریان داشت. مسیر پر از ریواس‌های پرگل، گیاه جاشیر و بیش‌تر از همه گل‌های راعی بود. بوته‌های گون هم به چشم می‌خورد ولی کم‌تر از کوه‌های دیگر که دیده بودم. آیدا که همیشه می‌گفت ایران یک گون‌زار بزرگ است، به من گفت این مسیر بیش‌تر شبیه راعی‌زار و ریواس‌زار است. در بین راعی‌ها گل‌‌های قرمزی هم به طور پراکنده به چشم می‌خورد که به نظر من شکل خیلی خاص و عجیبی داشت. وقتی نزدیک شدم متوجه شدم این‌ها همان گل‌های ریواس هستند. وقتی خم شدم تا گل‌ها را از نزدیک ببینم، متوجه بوی آویشن شدم و دیدم سراسر مسیر پر از برگ‌های کوچک آویشن با گل‌های بنفش کوچک آن هم هست.

عکس 7- گل‌های راعی و جاشیر
عکس 7- گل‌های راعی و جاشیر
عکس 8- گل ریواس (سمت راست)، آویشن کوهی (سمت چپ)
عکس 8- گل ریواس (سمت راست)، آویشن کوهی (سمت چپ)

نزدیک به قله، پرنده‌ای بالای سر دیدیم و سینا گفت این پرنده دلیجه است که از شاهین‌سانان است. در راه تعدادی زاغ نوک سرخ هم در حال پرواز دیدیم. این پرندگان بال‌های بزرگ سیاه براقی داشتند که هنگام پرواز مدتی باز نگه ‌می‌داشتند و وقتی جمع می‌کردند، صدای آوازشان شنیده می‌شد. البته، متاسفانه در بخشی از مسیر به افرادی برخوردیم که با اسپیکر با صدای بلند آهنگ پخش می‌کردند و اجازه‌ی شنیده شدن چیزی به جز آهنگ مورد علاقه‌ی خودشان را به گروه‌های دیگر نمی‌دادند...

عکس ۹- مسیر سر سبز تا قله
عکس ۹- مسیر سر سبز تا قله

ساعت ۱۰:۳۰ به پناه‌گاه قله‌ی دارآباد رسیدیم. گروه‌های مختلف آن جا بودند و مشغول عکس گرفتن و استراحت بودند. ما هم عکس گرفتیم و برای استراحت نشستیم. من حسابی خسته بودم و آماده بودم چند ساعت همانجا استراحت کنم و به آسمان آبی و گل‌های راعی نگاه کنم ولی ساعت ۱۱:۱۵ بلند شدیم، طول باتوم و بند کفشمان را برای فرود آمده کردیم و دوباره به راه افتادیم.

عکس ۱۰- پناهگاه قله‌ی دارآباد
عکس ۱۰- پناهگاه قله‌ی دارآباد

هنگام فرود ابتدا زمین نسبتا هموار بود. من از قدم زدن روی زمین هموار کنار گل‌ها در حالی که بوی آویشن پیچیده بود سرشوق بودم ولی مدتی نگذشت که به شیب تند یال رسیدیم. مسیر را ادامه دادیم و ساعت ۱۲:۴۵ بعد از ظهر به ساختمان کوچک سربازخانه رسیدیم آن جا برای ناهار و استراحت توقف کردیم و ساعت ۱:۴۵ به فرود ادامه دادیم. سینا به ما یادآوری کردی که استراحت در مسیر فرود هم مهم است و زمان فرود نباید از صعود خیلی کم‌تر شود.

عکس ۱۱- ساختمان سربازخانه
عکس ۱۱- ساختمان سربازخانه

پیش رفتیم و ساعت ۲ بعد از ظهر از کنار نرده‌های سربازخانه عبور کردیم. مسیر پرشیب را ادامه دادیم و ساعت ۳ به مسیر سنگی رسیدیم اینجا سینا درباره‌ی فرود از مسیر‌های سنگی برایمان توضیح داد و نشان داد چطور باتوم را کنار بگذاریم و به کمک دست‌هایمان رو به سنگ مسیر را پایین بیاییم. تک‌تک پایین آمدن از بخش سنگی را تمرین کردیم و به سمت پایین راه افتادیم. من متوجه گلسنگ‌های مشکی و نارنجی روی برخی سنگ‌ها شدم. در گذشته هم در مسیر به آبشار دارآباد آن‌ها را دیده بودم ولی مطمین نبودم چه هستند. این بار از آیدا پرسیدم و او تایید کرد که گلسنگ هستند. آیدا گفت گلسنگ‌ها شاخص بسیار خوبی از پاکیزگی هوا هستند چون در هوای آلوده رشد نمی‌کنند. به این خاطر که گلسنگ‌ها ریشه ندارند و تمام مواد مورد نیازشان را از هوا می‌گیرند.

عکس ۱۲- گلسنگ‌ها
عکس ۱۲- گلسنگ‌ها

ساعت ۳:۱۵ بعد از ظهر به چشمه رسیدیم. من که چند ساعت پیش آبم تمام شده بود چند لیوان از آب چشمه نوشیدم و بعد کمل‌بکم را با زحمت باز کردم و پر از آب کردم. ۱۰ دقیقه بعد از چشمه راه افتادیم و ۳:۴۵ به سر یال شن‌سیاه که با تابلو مشخص شده بود رسیدیم. همچنان پیش رفتیم و ساعت ۴:۲۵ به درختان کاج رسیدیم و فهمیدم مسیر شیب‌دار زیادی نمانده است.

عکس ۱۳- گروه در مسیر فرود
عکس ۱۳- گروه در مسیر فرود

پس از ۱۰ دقیقه به دو راهی ابتدای مسیر که راه به قله روی تابلوی آن مشخص شده بود رسیدیم. چند دقیقه مسیر هموار تا آبخوری و سوپرمارکت ابتدای مسیر را طی کردیم و برای آب خوردن و استراحت نشستیم. من که در مسیر برگشت دقت می‌کردم که زباله‌هایی که در راه افتاده است را بردارم، خوشحال بودم که مسیر نسبتا تمیز است ولی در چند قدمی سوپرمارکت زباله‌های زیادی روی زمین دیده می‌شد.

تا ساعت ۵ کنار آبخوری استراحت کردیم. بعد مسیر تا پایین را ادامه دادیم. ساعت ۵.۵ به پل ابتدای مسیر رسیدیم. افراد زیادی آن جا کنار آب زیرانداز پهن کرده بودند و مشغول عصرانه بودند. ما هم که به انتهای مسیر رسیده بودیم مشغول سرد کردن با حرکات کششی شدیم و پس از آن تا برنامه‌ی آینده خداحافظی کردیم.

عکس ۱۴- سرد کردن گروه
عکس ۱۴- سرد کردن گروه

نوشته‌ی پریسا پورمند

قله‌ی دارآبادقله‌ی دماوندکوهپیماییکوهنوردیدارآباد
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید