من صادقخان م، ۷۰ سالمه، و یه کارخونه دارم که تو این ۵۰ سال خون دل خوردم تا بهش سر و سامون بدم. از اون روزایی که یه کارگاه کوچیک بودیم با پنج تا کارگر، تا الان که به لطف خدا و تلاش شب و روزی، یه کارخونه بزرگ با صدتا کارمند داریم. ولی اینجا واستا! هیچچیز راحت به دست نیومده.
آدمای دور و برم فکر میکنن من الان دیگه هیچ دغدغهای ندارم. ولی اگه بدونین این سالا چی کشیدم از دست قسط، قبض، پرداختهای معوقه، حتماً به حال من دل میسوزونین. یه روز پول برق کارخونه تموم میشه، یه روز به خاطر دیرکرد پرداخت مواد اولیه، تأمینکنندهمون بار رو نمیفرسته.
یه روز قسط وام رو دیر میدم، وامگیرنده جریمهاش رو میذاره رو دوشم. خلاصه، این چیزا هیچوقت تموم نمیشد.
یه بار که حسابدارمون اومده بود اتاقم، دیدم خیلی کلافهست. گفتمچی شده،گفت صادقخان، انباردار گفته دیگه گازوئیل برای ماشینآلات نداریم، پول خریدش هم دیر پرداخت شده.
منم با عصبانیت گفتم آخه تا کی باید از این چیزا بکشم چرا هیچچی تو کار ما مرتب نمیشه
همون شب، تو یه دورهمی با یکی از دوستای قدیمیام حرف زدم. داستان بدبختیهامو براش گفتم. خندید و گفت صادقخان، چرا از دایرکت دبیت پیمان استفاده نمیکنی؟
گفتم این دیگه چیه؟ باز از این حرفای امروزیه؟
گفت پیمان یه سیستمه که همه پرداختهات رو خودکار انجام میده. قبض، قسط، حقوق کارمندات، حتی هزینه مواد اولیه! خودت فقط کارای مهمتر رو انجام بده.
اولش باورم نشد. ولی وقتی راهنماییم کرد و پیمان رو فعال کردم، انگار دنیا یه نفس راحت کشید. الان دیگه نه قبض عقب میافته، نه پول مواد اولیه دیر میشه، نه حقوق کارمندام به تأخیر میافته. حتی قسط وامهامم خودش سر وقت پرداخت میکنه.
امروز که به گذشته نگاه میکنم، فقط یه چیز میگم
کاش زودتر پیمان رو پیدا کرده بودم. همه این سالا نصف عمرم رو با استرس و کلافگی تلف کردم، ولی حالا خیالم راحته.