ویرگول
ورودثبت نام
خرده‌روایت‌های مادری
خرده‌روایت‌های مادری
خواندن ۱ دقیقه·۲ سال پیش

بیست و یک. ای مادرِ مقدس که در آسمانی!

توی گوگل جست‌وجو می‌کنم مادر عصبانی، خشم مادر نسبت به فرزند، عصبانیت مادر طبیعیه؟

پشیمون می‌شم. انگار هنوز خیلی تابوئه که مادر، عصبانیت و خشم تجربه کنه و راجع بهش با دیگران حرف بزنه.

جست‌وجوم رو تغییر می‌دم به mom anger و می‌رسم به mom rage.

آخیش!...

انکار نمی‌کنم این مدت با تجربه کردنِ سختی‌هایی که مادری داره، چقدر خوشحال می‌شم از دیگران بشنوم که چه کار مهم و مقدسی دارم انجام می‌دم، ولی از طرفی باری که با این کلمه‌ها روی دوشم می‌شینه هم خیلی سنگینه.

مادرِ عصبانی مادر بدی نیست، فقط خیلی خسته‌ست...

مادر مقدسخشم مادرعصبانیت مادر نسبت به نوزادمادرِ خسته و عصبانیmom rage
مادر شده‌م. نوشتن رو دوست داشتم. یه جایی لازم داشتم بنویسم و حرف بزنم با دیگران راجع به روزهای زندگیم. فکرهام رو بیارم روی کاغذ!
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید