از روزهای اول فسقلی لبخند میزد. کمی که گذشت صدای خندهش بیشتر شد. الان که دیگه قهقه میزنه حتی.
دلم ضعف میکنه.
یه خنده داره که قلبم حتی وایمیسته.
موقع شیر خوردن، زیرچشمی نگاهم میکنه لبخند میزنم. لبخند پهنی تحویلم میده. یه چند ثانیهای شیر خوردن یادش میره حتی.. انگار با چشماش بهم میگه: مامان خانم وروجک شدیها!