به نام خدا
این پست را برای چالش کتابخوانی طاقچه نوشته شده
تو این سال ها کتاب های زیادی خوندم ولی تا حالا هیچ وقت راجب کتاب های یاداشتی به این شکل ننوشتم و این فرصت رو مدیون طاقچه هستیم که با پشتیبانی این چالش انگیزه ای بین کاربرا ایجاد میکنه تا برداشت های خود شونو به این شکل منتشر کنن.
همیشه گروهی انجام دادن کار ها لذت بخش تره مخصوصا کتاب خوندن ، وقتی میدونی همزمان کتابی که داری میخونی ، توسط بقیه آدما هم خونده میشه باحال تره...
کتاب سه شنبه ها با موری ، نوشته میچ آلبوم هستش که نکته جالب و خوبش اینه که داستان کاملا واقعی هستش و گفت و گو محوره که باعث میشه خسته نشید از خوندنش
سه شنبه ها با موری از سال 1977 تا همین الان جز پر فروش ترین کتاب هر سال هستش و هر ساله آدم های زیادی اونو میخونن
داستان کتاب راجب خود میچ هستش که بعد از فارغ‌التحصیلی تو دانشگاه به شغل خبرنگار ورزشی مشغوله و این قدری سرگرم کارش شده که از زندگی و ارزش هایی که قبلا برای خودش داشته دور شده
میچ تو دانشگاه استادی داشته که مثل یک پدر تو اکثر زمینه ها میچ رو راهنمایی میکرده و میچ اکثر اوقات وقت شو با استادش میگذرونه
روز آخر فارغ‌التحصیلی موری از میچ قول میگیره که بعد دانشگاه حتما به یادش باشه و بهش سر بزنه ولی میچ هم مثل اکثر ما آدما استاد شو فراموش میکنه و تا مدت ها بعد از میچ خبری نمیگیره ...
تا روزی که تقریبا میشه گفت دیره ...
یک روز میچ که به خاطر اعتصابات اتحادیه شغلش داشت بیکار تو خونه کانال های رو بالا و پایین میکنه ، استاد عزیز شو میبینه که گرفتار بیماری سختی شده
اون جا هستش که به فکر دیدن دوباره استادش بعد چندین سال میوفته ....
میچ همون شب از دیترویت راهی ماساچوست میشه.
موری به بیماری ALS مبتلا شده بود که ساده ترین فعالیت های زندگی شو مخطل میکنه و کم کم تمام بدنش تحلیل میره
بالاخره میچ با موری ملاقات میکنه و قرار بر این میشه که هر سه شنبه میچ به دیدن موری بره
و سه شنبه ها با موری آغاز میشه
میچ و موری درباره مسائل مختلف و مهم زندگی صحبت می کنن
مسائلی مثل : مرگ ، ترس ، پیری ، حرص وطمع ، ازدواج ، خانواده ، جامعه ، بخشش ، زندگی معنا دار و ....
موری دیدگاه آدم های معنوی رو نسبت به زندگی داره و باور داره که انسان باید زیاد خود شو به مادیات وابسته نکنه موری مخالف ثروت نیست ومیگه که باید در حد رفع نیاز ها دنبال مادیات این دنیا بریم
موری تو دوران کودکی زندگی سختی داشته و مادر شو تو کودکی از دست میده و و برادرش دیوید در سنین جوانی به بیماری فلج اطفال مبتلا میشه . از همون بچگی با نا مادری بزرگ میشه ولی از شانس و خوشبینی موری نا مادریش زنی بسیار خوبی بوده که تونسته تا حدودی جای مادر شو پر کنه
بعدها، پدرش، دچار حمله قلبی شد و درگذشت و موری تنها می مونه...?
در طول سه شنبه ها با موری هر هفته بدن موری ضعیف تر از هفته قبل می شده به طوری که هر هفته یکی از توانایی های زندگی عادی شو از دست میده
در طول سه شنبه ها با موری هر هفته بدن موری ضعیف تر از هفته قبل می شده به طوری که هر هفته یکی از توانایی های زندگی عادی شو از دست میده ، از کار های عادی تا کوچک ترین کار ها
موری هیچ وقت از وابستگی به دیگران نارحت نشده وحتی میگه از این قضیه لذت میبرده و سعی می کرده به جای ناراحت بودن از این وضعیت ازش لذت ببره
سر انجام موری تو سن 78 سالگی پس از گذرندون یک دوره بیماری سخت و طاقت فرسا تو تاریخ 4 نوامبر 1995 از دنیا میره
دیدگاه های موری به زندگی رو باید هر نفر بخونه
کسی که حتی تو سخت ترین لحظات زندگی هم ، از زندگی نارحت نبود وحتی باهاش شوخی میکرد
بر خی از جملات شگفت انگیز موری :
این کتاب هم در تلویزیون و هم در تئاتر به اقتباس درآمده اومده . مهم‌ترین آن‌ها فیلم تلویزیونی سه‌شنبه‌ها با موری است که در سال ۱۹۹۹ ساخته شد. فیلم‌نامه‌ی این اثر را «توماس ریکمن» نوشت و کارگردانی آن را «میک جکسون» به عهده داشت. «جک لمون» هنرپیشه‌ی محبوب آمریکایی یکی از بازیگران این فیلم است.
من به شخصه نسخه الکترونیکی کتاب رو خوندم ولی پیشنهاد میکنم اگه وقت زیادی دارید صوتی شو گوش کنید بنظرم جالب تره
تو زندگی همه آدم ها نمی تونن مثل موری به قضایا نگاه کنن ولی حداقل سعی کنیم مثل موری باشیم و ارزش هر چیز رو بیش تر از قبل بدونیم و خودمونو درگیر چیز های کم اهمیت زندگی نکنیم و بیش تر به ارزش های بزرگ مثل خانواده ، سلامت بدن،لذت بردن از هر لحظه زندگی و... اهمیت بدیم
