ویرگول
ورودثبت نام
آفرودیت
آفرودیت
خواندن ۱ دقیقه·۲ سال پیش

"رع"


تو که اومدی من مرده بودم!
منی که به هیچی و هیشکی اعتقاد نداشتم، تو همه خداها و اسطوره ها دنبال ریسمون میگشتم خودمو بچسبونم بهش و بیام بالا!
ولی غافل ازینکه...نجات دهنده تو یه ظهر پاییزی منتظرم بود..
اونم از وسط اسطوره های خاک خورده مصری!
انقدر بی سر و صدا اومدی که هیچ کس نفهمید، "نور" که صدا نداره، داره؟
آروم آروم تابیدی بهم..
امروز که نگات میکردم، فهمیدم خدا هم میتونه دوباره به دنیا بیاد، انگاری یه خدای مصری از آسمون توی تو تجلی پیدا کرده بود!
" "رع" رب النوع خورشید مصر، خداوند روشنی و نور که به جهان تابید و زمین را زنده کرد"
من زمین بودم، سرد و سخت و تاریک و خاموش و تو از انتهایی ترین صحرای سوزان مصر تصمیم گرفتی بیای و حال منو دگرگون کنی..تو خدای خورشید "نور" زندگی من، روشنی بخش بودی.

امروز من فهمیدم، تمام تاریخ مصر هم میدونن که تو زیباترین تجلی "رع" بودنی!

ف.آ

خداخدایان باستانمصر باستانعشق
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید