توی خونه قدم میزد
گرم صحبت بود ........ اما با کی ؟
با کسی که اصلا وجود نداره.
شاید داشت توی ذهنش سناریو طراحی میکرد و زیادی بزرگش کردم
_زمانی که اصلا مطمعن نبودی اومدی اداره ی پلیس و چرت و پرت تحویل میدی
خب تا زمانی که مطمعن نیستم چرا نمیاین چک کنین و مطمعنم کنید؟
_ تو خیلی ما رو بیکار دیدی
من مطمعنم که هم من هم خواهرم توی خطریم.
_ باشه پس من خودم به شخصه میام و چکش میکنم
ممنون
توی ماشین لوکسی نشستیم و به سمت خونه راه افتادیم
رسیدیم دم خونه تاریک بود و هیچ کدوم از چراغ ها روشن نبود
اروم در رو باز کردم و شروع به گشتن کردم
خواهرم توی هال نبود
رفتیم توی اتاق هم نبود
یکم گذشت و زمانی که به خودم اومدم دیدم که تنهام و اون پلیس نیست
هیییییی کجاااااییییییی
ترس کولم شده بود
نمیتونستم به راه ادامه بدم
توی این خونه ی کوچیک کجا میتونه رفته باشه
به اتاق شیروونی نگاه کردم
ففففففففففف
صدای کشیده شدن یچیزی به گوشم خورد
به سختی رفتم بالا
چیزی نبود چرخیدم که برگردم پایین
+کککککککککککک
اون مرد با صورت خونی کی بود؟