مشاغل خانگی؛ راه نجات اقتصاد یا فقط مسکن موقت درد؟
سالهاست در ایران یک روایت جذاب اما گمراهکننده تکرار میشود: «راه نجات اقتصاد، مشاغل خانگی و کسبوکارهای کوچک است.» مدیران با اصرار و تبلیغات گسترده، این مسیر را «درمان رکود» و «فرصت بزرگ کارآفرینی» معرفی میکنند؛ اما پشت این ظاهر زیبا، یک حقیقت تلخ پنهان شده است:این مسیر نه موتور محرک اقتصاد ایران است، نه راه نجات اشتغال.در عمل تبدیل شده به زایل کردن منابع مالی، اتلاف سرمایه انسانی و دور کردن جامعه از تولید واقعی.
وامهای خوداشتغالی؛ یک چرخه معیوب
در ظاهر، بانکها و نهادها با پرداخت وامهای کوچک قصد دارند «کسبوکار» ایجاد کنند؛ اما واقعیت این است که درصد بالایی از این وامها هرگز:
شغل پایدار ایجاد نمیکنند،
به درآمد قابل اتکا نمیرسند،
شاخصهای اقتصادی را تکان نمیدهند،
و مهمتر از همه، بازپرداخت نمیشوند.
این وامها در بسیاری از موارد فقط یک فریب آماریاند:
عددی روی کاغذ به نام «اشتغالزایی» اضافه میشود، اما در واقعیت، گیرنده وام چند ماه بعد نه کسبوکاری دارد، نه انگیزهای برای ادامه، و نه توان بازپرداخت.
مسیر اشتباه: خانهها را کارگاه فرض کردن
فرض کنیم تمام خانههای کشور تبدیل شوند به محل تولید ترشی، بافت لیف، بستهبندی گیاهان دارویی، قالیبافی یا تولیدات خرد مشابه.
در اقتصاد کلان چه اتفاقی میافتد؟
هیچ.
نه صادرات شکل میگیرد،
نه بهرهوری بالا میرود،
نه تکنولوژی توسعه مییابد،
نه رقابت جهانی ایجاد میشود.
اقتصاد ایران امروز با چالشهایی روبهروست که تولید خرد خانگی حتی یک میلیمتر هم نمیتواند آنها را جابجا کند.
کشوری با جمعیت ۸۵ میلیونی، منابع عظیم انرژی، معادن، صنعت، کشاورزی و ظرفیت علمی بالا، نمیتواند با مشاغل سطح پایین و غیرمولد رشد کند.
هدررفت استعدادها؛ خسارتی که دیده نمیشود
افراط در ترویج مشاغل خانگی باعث شده بسیاری از افراد – بهویژه جوانترها – به جای رفتن سراغ مهارتآموزی جدی، تحصیل تخصصی، ورود به صنعت، فناوری یا نوآوری، به سمت کارهایی کشیده شوند که سقف رشدشان از همان روز اول محدود است.
نتیجه چیست؟نسلی که میتوانست نیروی متخصص صنعت، فناوری، انرژی، معدن یا کشاورزی پیشرفته باشد، در تولیدات بسیار کوچک و کماثر گرفتار میشود.
این یعنی از دست رفتن سرمایه انسانی، یکی از بزرگترین سرمایههای هر کشور.
آنچه واقعاً اقتصاد ایران را نجات میدهد
اگر قرار است اشتغال پایدار، تولید ثروت و قدرت اقتصادی ایجاد شود، راهش روشن است:
۱. صنعت پیشرفته و تکنولوژی واقعی
از انرژی و پتروشیمی تا تجهیزات صنعتی، از فناوریهای نو تا صنایع مادر. موتور رشد اقتصادی کشورهای موفق همینهاست.
۲. کشاورزی دانشبنیان و مکانیزه
نه کشاورزی سنتی و فرسایندهای که آب و خاک ایران را نابود میکند.۳. توسعه معادن با تکنولوژی استخراج و فرآوری مدرن
نه خامفروشی.
ارزش افزوده واقعی همینجاست.
۴. مدیریت صحیح و تخصیص منابع هدفمند
سرمایهها باید به سمت پروژههایی برود که آیندهساز است، نه فعالیتهایی که سقفشان از چند صد هزار تومان بیشتر نمیرود.
و در کنار همه اینها… احترام به صنایع دستی واقعی
انتقاد از سیاستهای اشتباه به معنی نادیده گرفتن صنایع دستی بومی و هنرهای سنتی نیست. این حوزهها بخشی از هویت ملیاند و باید با تسهیلات، آموزش و بازار مناسب حمایت شوند؛
اما این حمایت یک موضوع فرهنگی و هنری است، نه یک «سیاست اشتغالزایی کلان».
اصرار بر مشاغل خانگی بهعنوان «نجاتدهنده اقتصاد» یک تصویر غلط است.
این رویکرد نه تنها موتور اقتصاد را روشن نمیکند، بلکه:
منابع مالی کشور را قفل میکند،
نیروی انسانی را از مسیر تخصصی دور میکند،
و آمارهای مصنوعی تولید میکند که هیچ اثر واقعی ندارند
ایران برای ایستادن روی پای خودش به صنعت، فناوری، مدیریت، سرمایهگذاری درست و پروژههای بزرگ بزرگ نیاز دارد؛ نه به تولید خانگی لیف و ترشی.