
اولین باری که متوجه شدم با بقیه متفاوتم، یک روز آفتابی در مدرسه بود. کلاس سوم بودم و همه در حیاط مشغول بازی بودند. وقتی از ساختمان بیرون آمدم و نور خورشید مستقیم به صورتم تابید، ناگهان هَپچی! هَپچی! هَپچی!
همه به من خیره شدند. معلم با نگرانی پرسد: سرما خوردی؟"
گیج بودم. من که حالم خوب بود! فقط همیشه با دیدن نور خورشید عطسه میکردم.
سالها بعد فهمیدم که به سندرم عجیبی به نام ACHOO مبتلا هستم. بله، درست خواندید! این نام مخفف عبارت علمی "Autosomal Dominant Compelling Helio-Ophthalmic Outburst" است که به معنای "رفلکس عطسه خورشیدی اتوزومال غالب" است. دانشمندان با شوخطبعی این نام را انتخاب کردهاند که با صدای عطسه همخوانی دارد!
این سندرم باعث میشود حدود ۱۸ تا ۳۵ درصد از مردم جهان با قرار گرفتن ناگهانی در معرض نور روشن (خصوصاً نور خورشید) عطسه کنند. و من یکی از این "خوششانسها" هستم!
زندگی با این ویژگی ژنتیکی گاهی خندهدار و گاهی دردسرساز است:
سینما رفتن: تصور کنید فیلمی که دو ساعت در تاریکی مطلق دیدهاید، تمام میشود و چراغها روشن میشوند. نتیجه؟ من و عطسههای پیدرپی در حالی که همه با تعجب نگاهم میکنند!
قرار عاشقانه: اولین قرار عاشقانهام را هرگز فراموش نمیکنم. رستورانی دنج با نور کم. همه چیز عالی بود تا اینکه گارسون شمع بزرگی روی میز ما روشن کرد. سه عطسه پشت سر هم و پاشیدن آب روی صورت طرف مقابل! باورم نمیشد که او هنوز هم خواست مرا دوباره ببیند.
عکاسی: هر بار که کسی میخواهد از من عکس بگیرد و فلاش دوربین را روشن میکند، منتظر فاجعه هستم. نتیجه همیشه یکسان است: عکسی با چشمان نیمهبسته و دهانی باز در حال عطسه!
سالها فکر میکردم فقط من این مشکل عجیب را دارم تا اینکه روزی پدرم را دیدم که با خروج از خانه و دیدن آفتاب، دقیقاً مثل من عطسه کرد. با هیجان گفتم: "تو هم؟" و او با خنده جواب داد: "بله، ارث خانوادگی است!"
تحقیقاتم نشان داد که این ویژگی ژنتیکی اتوزومال غالب است، یعنی اگر یکی از والدین آن را داشته باشد، احتمال انتقال به فرزند ۵۰ درصد است. در خانواده ما، از پدربزرگ به پدر و از پدر به من رسیده است.
جالبتر اینکه در یک گردهمایی خانوادگی، متوجه شدیم که از ۱۲ نفر، ۵ نفر این ویژگی را دارند. حالا هر بار که به پیکنیک میرویم و نیمی از خانواده با دیدن آفتاب شروع به عطسه میکنند، بقیه فقط میخندند و میگویند: "رفلکس خانوادگی شروع شد!"
کشف این ویژگی مرا به دنیای شگفتانگیز صفات ژنتیکی نادر کشاند. فهمیدم که خانواده ما گنجینهای از ژنهای عجیب و غریب است:
گوشهای پری دریایی: عمهام و پسرش نقطههای کوچکی روی گوشهایشان دارند که به آن "گوشهای پری دریایی" میگویند - یک ویژگی ژنتیکی نادر که از تکامل آبشش در جنین باقی مانده است!
حس بویایی فوقالعاده: مادرم میتواند بوی باران را ساعتها قبل از بارش حس کند. همیشه به شوخی میگفتیم او "هواشناس شخصی" خانواده است.
انگشت شست ناخمپذیر: برادرم انگشت شستهایی دارد که قادر به خم شدن در آخرین بند نیستند - صفتی که ظاهراً از مادربزرگ پدریاش به ارث برده است.
با گذشت زمان، متوجه شدم که این "نقص" ژنتیکی گاهی میتواند مزیت هم باشد وقتی در جمعی جدید عطسه خورشیدیام شروع میشود، همیشه فرصتی برای شروع گفتگویی جالب فراهم میکند. "چرا یکدفعه عطسه کردی؟ و من با لبخند توضیح میدهم و بحثی درباره ژنتیک آغاز میشود
گاهی که میخواهم از موقعیتی فرار کنم، کافی است به سمت پنجره بروم، پرده را کنار بزنم و... عطسه! بهانهای عالی برای عذرخواهی و خروج از جلسه! این ویژگی باعث شد از نوجوانی به علم ژنتیک علاقهمند شوم. حالا بخشی از تحصیلاتم را در این زمینه گذراندهام و دنیای شگفتانگیز DNA برایم جذابتر از هر چیز دیگری است.