آدمیزاد ناشناس
آدمیزاد ناشناس
خواندن ۲ دقیقه·۴ ماه پیش

اولین متن چهارشنبه گرسنه ۲۴ مرداد

دوست دارم سلام کنم ولی از بچگی از سلام کردن بدم میومد

نیومدم حال کسیو خوب کنم یا مطلب آموزشی بذارم یا کسی بیاد این اراجیف یه آدم بدرد نخورو بخونه

اومدم که بنویسم حداقل حرفام یه جا ثبت بشه

اول معرفی کنم خودمو.البته میتونم توی چند تا کلمه خودمو توصیف کنم یه انگلِ بدردنخور(بلانسبت انگل)

متاسفانه هیچ پولی ندارم انگیزه ندارم شغل ندارم پدر ندارم چون مرده

حتی دوست صمیمی هم ندارم

مسافرتای زیادی رفتم اما چیزی یادم نمیاد

مواد بازی نکردم فقط وید و قارچ و سیگار که اونم گرونه معتاد شدنمم گرونه....

راستش خودمم نمیتونم به خودم معرفی کنم از بچگی همه از سوءاستفاده کردن

پسرعمم تو ۵ سالگی منو دستمالی میکرد تو ابتدایی یه بچه بود هروقت منو میدید گشنه بود ولی الان بعد از بیست سال و خورده ای منم که گشنه ام

راستش ۲ روزه غذا نخوردم انگار حرومه که این آدم چیزی بخواد بخوره فقط باید سیگار بکشم و بمیرم

پول سیگارمو مامانم میده...کجا بودم...سوءاستفاده...

رفتم راهنمایی و فاز غم و بی پولی خونواده ترکیب سمیه برای روشن کردن حس نفرت

آرزو کردم بابام بمیره و فرداش مرد....باورم نمیشه بازم بیست سال و خورده ای آرزو میکنم بمیرم ولی..کو گوش شنوا

دبیرستانم همینطور قربانی روزگار و آدماش بودم دانشگاه شد و شدم یه آدم قربانی که سعی میکنه با تن خودش همه رو فراموش کنه بعدش دزدین پولم که خودم دودستی تقدیمش کرده بودم و شکست عشقی و کانادا رفتن طرف مقابل

بیشتر از ۲ ساله که مثل یه انگا افتادم تو خونه و خرجمو ننه ام میده از حقوق مستمری

نمیدونم خدا وجود داره یا نه ولی اگه هست لطفا اینا رو بخونه و خودشو قاضی کنه زندگی یا مرگ.........

هیچ استعداد و مهارتی ندارم احساس میکنم یه خنگ مصرفکننده ام

خانوادم ادمای بدی نیستن ولی من احساس میکنم بدترین ادمیم که این دنیا دیده بدترین نه حالا ولی پوچ ترین

برم گربه کنم

پوچزندگینامهاراجیفمرگگریه
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید