m_84669223
m_84669223
خواندن ۴ دقیقه·۲۴ روز پیش

پرداخت‌های ذهنی: دنیایی بدون کارت و گوشی

من همیشه از عصر دیجیتال لذت می‌بردم. هر چیزی که می‌خواستم، چند کلیک کافی بود. اما نمی‌دانم چرا همیشه با پرداخت‌ها مشکل داشتم. فراموش می‌کردم قسط وامم رو به موقع پرداخت کنم یا قبض برق رو وسط شب یادم می‌افتاد. همیشه یک استرس کوچک همراه با فکر به پول داشتم. اون روزها حتی یک بار به خاطر فراموشی در پرداخت قبض، برق خونه‌م قطع شد. می‌دونی، گاهی اوقات احساس می‌کردم این همه پیشرفت تکنولوژی، هنوز نتونسته ساده‌ترین مشکل من رو حل کنه: «چطور به موقع پرداخت کنم؟»

این روزها اما، دیگه هیچ خبری از این استرس‌ها نیست. همه‌چیز تغییر کرده. حالا دیگه نیازی به گوشی موبایل، کارت‌های بانکی یا حتی پول نقد ندارم. دیگه هیچ چیزی از دستم در نمی‌ره. امروز، پرداخت‌ها فقط با یک فکر انجام می‌شه.

یکی از این روزهای عادی بود که در خونه نشسته بودم و داشتم تلویزیون می‌دیدم. عصر، مثل همیشه، یک فنجان چای داغ کنارم بود و به برنامه‌ای قدیمی نگاه می‌کردم که یادآوری می‌کرد: «فردا آخرین مهلت پرداخت قسط وام شماست!» معمولاً اینجا بود که استرس می‌گرفتم. اما این دفعه نه. همین که جمله‌ی «آخرین مهلت پرداخت قسط وام شماست» از تلویزیون پخش شد، به ذهنم رسید: «پرداخت!» و همون لحظه، حساب من به طور خودکار به سیستم پرداخت وصل شد و قسط وام من به سرعت و بدون هیچ گونه دخالت فیزیکی از من پرداخت شد.

اولین بار بود که حس می‌کردم چیزی تغییر کرده. انگار یک نیروی نامرئی کنارم بود که همه‌چیز رو برای من انجام می‌ده. تنها کاری که باید می‌کردم این بود که برای پرداخت فکر کنم. دیگه نه نیازی به وارد کردن رمز بود، نه نیاز به باز کردن گوشی موبایل. فقط یک فکر کوچک کافی بود.

از اون لحظه به بعد، پرداخت‌ها برای من چیزی مثل نفس کشیدن شد. هر چیزی که می‌خواستم بخرم، بدون اینکه دستم به کیف پول بره یا شماره کارت رو وارد کنم، فقط با یک دستور ذهنی انجام می‌شد. غذا، پوشاک، قبض‌ها، قسط‌ها، همه و همه با یک دستور در ذهنم به طور خودکار انجام می‌شد. انگار هیچ کاری لازم نبود جز اینکه به آن‌ها فکر کنم.

حالا، زندگی ساده‌تر شده بود. من به راحتی می‌توانستم در دنیای دیجیتال گم نشم. هیچ استرس و اضطرابی بابت پرداخت‌ها نداشتم. تنها چیزی که باید می‌کردم این بود که یادآوری کنم: پرداخت! و این همه چیز را به جریان می‌انداخت.

اما، با این حال، تغییرات جدید هم مسائل جدیدی به همراه داشت. یک روز که داشتم در خیابان قدم می‌زدم، به فکر خریدن یک کتاب از کتاب‌فروشی افتادم. از ذهنم گذشت که «ای کاش این کتاب رو می‌خریدم»، و بلافاصله مبلغ آن از حساب من برداشت شد. اما چیزی که بعدش متوجه شدم این بود که نه تنها کتابی نخریدم، بلکه هیچ نیازی به خرید اون کتاب نداشتم! فکر کردن به آن، یک دستور ذهنی به سیستم پرداخت فرستاد و بدون اینکه قصد واقعی برای خرید داشته باشم، پول از حساب من کم شد.

در ابتدا هیچ چیز عجیب به نظر نمی‌رسید. اما به مرور زمان، متوجه شدم که هر فکر من تبدیل به یک دستور فوری می‌شود. این سیستم پرداخت ذهنی به طرز عجیبی سریع و کارآمد بود، اما همزمان باعث می‌شد که من کمتر از قبل نسبت به خریدهایی که می‌کردم فکر کنم. دیگر برای من تفاوتی نداشت که خریدها ضروری بودند یا نه، تنها کافی بود به آن‌ها فکر کنم تا بلافاصله پرداخت‌ها انجام شود.

من که همیشه به حساب و کتاب‌های دقیق مالی اهمیت می‌دادم، حالا شروع به نگرانی کرده بودم. این سیستم هر چقدر هم که ساده بود، باعث می‌شد که پول خرج کردن به یک اتفاق خودکار تبدیل بشه. دیگر نیازی به تفکر و تجزیه و تحلیل برای خرید نداشتم. همه‌چیز فقط در ذهنم اتفاق می‌افتاد.

یک روز از خودم پرسیدم، اگر هر فکر من به پول تبدیل بشه، این وضعیت چه تأثیری روی زندگی من خواهد گذاشت؟ آیا این سرعت و راحتی، من رو به انسان بهتری تبدیل می‌کنه یا فقط من رو درگیر یک زندگی بی‌وقفه از خریدهای کوچک و بی‌فکر می‌کنه؟

این تغییر در دنیای مالی، خیلی بیشتر از آنچه که فکر می‌کردم، عمق داشت. تغییرات در رفتارهای من، در روابط مالی‌ام و در نحوه تعامل با دنیای اطرافم کم‌کم آشکار می‌شد. اما یک چیز مسلم بود: از آن روزی که پرداخت‌ها به دستور ذهنی تبدیل شد، دیگر هیچ چیزی مثل گذشته نبود. زندگی من ساده‌تر، اما پیچیده‌تر شده بود.

اما وقتی به گذشته نگاه می‌کنم، وقتی که هنوز باید به کارت بانکی‌ام دست می‌زدم یا وارد اپلیکیشن می‌شدم تا پرداختی انجام دهم، دلم برای آن دوران تنگ می‌شود. شاید گاهی اوقات، راحتی زیاد هم یک نوع فشار باشد.

پرداخت_مستقیم_پیمان
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید