مغزم.
مغزم درد میکند از حرف زدن. چقدر حرف زدهام. چقدر در ذهنم حرف زدهام. خروار خروار حرف با لحن و حالت های متفاوت. مغایر و متضاد گفتهام و شنیدهام. خاموش شده و باز برافروختهام. پرخاش کرده و باز خوددار شدهام. خشم گرفتهام و لحظاتی بعد احساس کردهام چشمانم داغ شدهاند و دارند گر میگیرند. مثل وقتی که انسان بخواهد اشک بریزد و نتواند.
برا سواله چی می تونه حال آدمارو خوب کنه وقتی روحشون داره گریه می کنه.