دوبرادراسماعیلوابراهیم <📖☕>دو برادر به نام اسماعیل و ابراهیم در یکی از روستاها، ارث پدرشان یک تپه کوچکی بود که یکی در یک سمت و دیگری در سمت دیگر تپه گندم دیم می…
گرباخداباشیحکمتشراخواهیفهمید Ali:🔅 #پندانه ✍ گر با خداباشی، حکمتش را خواهی فهمید🔹زمان ازدواج به دیدن دو خواهر رفتم که تقریبا همسن ولی ناتنی بودند.🔸یکی از آن دختران…
حالدلترابخدابسپار ❤️حال دلت را به خداوند بسپار؛🌸هر روز به قلبت بگو که آرام باشو آن را با اکسیر عشق و توکل به خداوند سیراب کن،🍃🌸توکل یک واژه نیست و هرگز هز…
ثواب زنان مطیع 🍃🍃🍃🍃🍃🍃#داستان_آموزنده🔆ثواب زنان مطیع🌸✨اسماء بنت یزید انصاری خدمت رسول خدا علیه السّلام رسید، درحالیکه حضرت در جمع صحابه بودند، عر…
اصلبدنیکونگرد اصل بد نیکو نگردد چون که بنیادش بد استتوله سگ تازی نگردد چونکه بنیادش سگستمایه اصل و نسب در گردش دوران زر استدائما خون میخورد تیغی که صاحب…
حسدبانوان 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺#داستان_آموزنده🔆حسد بانوان🌱ابن ابى ليلى ) قاضى زمان (منصور دوانيقى ) بود. منصور گفت : بسيار قضاياى شنيدنى و عجيب نز…
عاقبتحسادت 🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱#داستان_آموزنده🔆عاقبت حسادت🌴در ايام خلافت (معتصم عباسى ) شخصى از ادباء وارد مجلس او شد. از صحبتهاى او معتصم خيلى خوشوقت گرد…
شعریکهامامصادق علیه السلام زمزمهمیکرد شعری که همیشه امام صادق علیهالسلام زمزمه میکرد:🔹لِكُلِّ أُنَاسٍ دَوْلَةٌ يَرْقُبُونَهَا وَ دَوْلَتُنَا فِي آخِرِ الدَّهْرِ تَظْهَرُ🔸هر…
استراحت #داستان_آموزندهگویند مردی وارد مسجدی شد تا کمی استراحت کند...کفشهایش را گذاشت زیر سرش و خوابید.🔹طولی نکشید که دو نفر وارد مسجد شدند.یکی از…
دزدی #داستان_کوتاهدزدی به خانه احمد خضرویه رفت و بسیار بگشت، اما چیزی نیافت که قابل دزدی باشد.خواست که نومید بازگردد که ناگهان احمد، او را صدا ز…